تاریخ انتشار : خرداد 1394
بعله......... پنجشنبه ایی که کنکور دادم اومدم خونه به مامانم میگم مامان یه کارتون بده این کتابارو از کتابخونه جمع کنم دیگه جلو چشمم نباشه برگشته میگه حالا بذار باشه....من: چرا؟؟؟؟؟؟ مامانم:زوده الان.... من: نه بگو دیگه مادر گرام: حالا شاید سال بعد دوباره بخوای بابامم درحالی پوزخندی بر لب داشت گفت راست میگه مادرت. خربزه میخوری؟ هیچی دیگه الان 30 خرداده مامانم هنوز داره مقاومت میکنه..... و در آخر به امید موفقیت همه کنکوریای عزیز فورجک