تاریخ انتشار : ارديبهشت 1394
صبح چشمامو باز کردم دیدم پنجره بازه و نسیم خنک بهاری داره پرده ها رو تکون میده وافتاب هم می خوره تو صورتم وخلاصه اون موقع داشتم پرواز می کردم ! وقتی از جام بلند شدم کنارم یه ظرف پر از الوچه کنارشم نمکدون ... به به همون طور که داشتم به الوچه نمک می زدم و می خوردم از لب و لوچه ام اب می ریخت با ملچ مولوچ الوچه رو گاز می زدم ، الوچه هم توووورش
با نمک هم دیگه توووورررش تر .
.
.
.
.
اگه الان اب دهنتون سرازیر شده و دارین منو فحش می دین حق دارین الوچس شوخی که نیست خخخخ!!!!