دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 200221

تاریخ انتشار : ارديبهشت 1394

اعتراف می کنم...وقتی کوچیک بودم..همیشه به سوراخای رادیوی قدیمی
سونی بابام با دقت خیره میشدم...وبرام به شدت سوال بود ادما از کجا رفتن توش:0...میخاستم درشون بیارم ...یا مثلا نجاتشون بدم....
اخه برام سوال بود..چرا اینقد ریزن؟:)
.
.
.
.
خب چبه کارتون ممول روم تاثیر گذاشته بود:/
..................یکم که بزرگتر شدم
اعتراف می کنم...
توشعر باز باران با ترانه ...اون قسمت که می گفت چست وچابک! من تنها معنی که از چست تو ذهنم بود همونی که خجالت میکشم الان بگم:D
..
اعتراف می کنم اون زمون که هنوز تلویزیون رنگی نبود ی تلویزیون سیاه وسفید داشتیم..توش تبلیغ تلویزیون رنگی می کردن...من شدیدا ااعتقاد داشتم همون سر فقط همون تبلیغ تصویرا رنگی نشون داده میشن...!
.
.
اعتراف می کنم اون در مغازه هایی که روش نوشته (ورود)...من هنوزم
VERVEDمی خونمشون...بی سواتم خودتی...