تاریخ انتشار : ارديبهشت 1394
رفتم خونه رفیقم از سیستم گرمایی بگیر تا نور و پنجره ها همه اتوماتیک بود تلویزیون داشتن شعورش از شعور کامران بیشتر بود بهش میگفته خاموش شو خاموش می شد یعنی برا هیچ کاری بلند نمی شدن ولی بنده خدا ها برا دست به آب رفتن مجبور بودن از جا شون بلند شن این مورد خیلی ناراحتشون کرده بود.حالا من بعد کلی تحقیر شدن اومدم خونه بابام برا اینکه به همه بگه زنگه در خریده تو یه حرکته خلاقانه رو در نوشته در خرابه زنگ بزنید.