دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 195859

تاریخ انتشار : فروردين 1394

عاقا تو کوچه ما واسه چهارشنبه سوری یه سرو صدایی بود که نگو اصن انگار میدونه جنگ بود
یکی سینه خیز میرفت ترکش بهش نخوره
یکی سنگر گرفته بود با تلفنش حرف میزد میگفت: حاجی اینجا دارن نقل و نبات میپاشن.پرستو ها همه پرپرشدن
یکی با وانت اومده بود بلنگو هم داش از تو بلنگو داد میزد الآن نفلتون میکنم........الکی مثلن من تانکم
همه جا آتیش روشن بود ترقه مینداختن ماشینا مارپیچ میرفتن ترکش نخورن
بعضیام کلن فازشون یچی دیگه بود فقط میرقصیدن