دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 195710

تاریخ انتشار : اسفند 1393

" " " شایان " " "
یکی از فانتزیام اینکه مدیر سایت همه بچه های فورجوک رو به مهمونی دعوت کنه، بعد منم به عباس مستقیم زنگ میزنم و ازش یه شلوار کردی و یه رکابی گوجه ای میگیرم بعد از اینکه آماده شدم با بروبچ محل یه وانت کرایه میکنیم و به سمت مهمونی حرکت میکنم توی راه هم نیم کیلو TNTمیخرم و میزارم توی جیب شلوار کردیم وقتی به مهمونی میرسم وارد حیاط میشم و بلافاصله به سمت میز پذیرای میرم و شروع میکنم به خوردن غذاها و میوه ها اما مهمون ها جلومو میگیرین و نمیزارن همه غذا هارو بخورم بعد منم عصبانی میشم و نیم TNTرو از جیبم در میارم و میندازم وسط مهمونا و همشونو میکشم و دوباره به سمت میز پذیرایی میرم و شروع میکنم به خوردن اما در کمال تعجب عباس مستقیم از گوشه حیاط میاد بیرون و یه تانک از جیبش در میاره و تهدید میکنه که همه غذا هارو نخورم منم با ناراحتی تسلیم میشم و مجبورم میشم نصف غذا هارو بهش بدم بعد دو نفری شروع میکنیم به خوردن غذا ها که ناگهان بوی سبزی و کلرم گندیده هوا رو پر میکنه و میفهمیم که بهمون حمله شیمیایی شده اما چون زیاد خوردیم نمیتونیم حرکت کنم متاسفانه به دیار باقی می شتابیم.
بعد در کمال تعجب محمد موحدی از زیر میز پذیرایی میاد بیرون ویه لبخند میزنه و شروع میکنه به خوردن غذاها...