تاریخ انتشار : بهمن 1393
دیروز عموی دوستم مرده بود ما تو خوابگاه بودیم(دبیرستانیم) حالا سرپرستمون که سنش بالاست می خواست همدردی کنه گفت ایشالا غم آخرتون باشه.
این دوست مام هول شد خیلی جدی گفت ایشالا نصیب شما بشه
یعنی سرپرست خشکش زد پنج دقیقه فقط این دوست ما رو نگاه می کرد
ماهم که در حال جویدن بالشتا