دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 184203

تاریخ انتشار : آذر 1393

امروز مهمون داشتیم اونم چه مهمونی از اون مهمون سمجا هست که میان میگن بخدا نمیام تو مزاحم نمیشم بعد که اومدن نهار رو میمونن که هیچ شامم در کنار مون هستن ساعت 2 شب تصمیم میگیرن برن اونم با ماشین صابخونه ینی ما،خلاصه داداشم از بیرون اومد تو خونه این خانومه رو دید و چون میدونست از اون دسته مهموناست از ترس گفت خاهش میکنم نشینید تمنا میکنم پاشید:|
میخواست تعارف کنه بگه من اومدم تو شما راحت باشین پا نشید بشینید ولی حرف دلشو زد:)