بابابزرگم تابستونی یه هفته ای اومد شیراز پیشمون و بعده یه هفته وقتی می خواس بره بابام اینا بزور می گفتن تو هم همراش برو ( خونش میمنده ) . آخرشم به زور و تهدید منو مجبور کردن که باهاش برم . اینکه من نمی خواستم باهاش برم ترسم از پیکانش بود . آخه ماشین بابابزرگه یه پیکان 48 عتیقه بود که بابام به شوخی بهش می گفت توالت سیار . از ماشین براتون بگم که اینقد درب و داغون بود که وقتی می نشسی رو صندلیش فنراش می رفت تو پات . آینه جلوشو با چسب نواری چسبونده بود به شیشه . شیشه های بقل و اگه می خواسی بیاری پایین باید درشون میووردی ، دره داشبورد و باز می کردی کاپوته جلو می رفت بالا . دنده عقب می رفتی کاپوت عقب می رفت بالا . تو دنده یک 100 تا پر می کرد و تو دنده دو 20 تا به زور می رفت دنده 3 ماشین آتیش می گرفت ، تازه بوق که میزدی خود به خود دنده معکوس می کرد . گلگیرارو با سیم پنبه ای بسته بود . دستگیره دراش و یه بار اومده تعویض کنه پول نداشته فنریش کرده ، اون وقت برا اینکه دره جلو رو باز کنه یه لگد می زنه زیر ماشین در باز میشه . در کنار و میره تو ماشین یه لقد می زنه از اونور تا اون یکی باز بشه .
یه بار بابام بهش گفت این لگن و بده آهن کهنه ببره تا یه پراید نو برات بخرم اونوقت جوابی که به بابام داده بود این بود : سالاره ، همدمه تمامه زندگیمه . محاله از دستش بدم .
خلاصه به هزار زور و زحمت ما سواره این ماشین شدیم و راه افتادیم از شهرک پرواز طرفه گله سرخ . تو بلوار مدرس نزدیکای فضل آباد بابابزرگه اومد سبقت بگیره حالا سبقت گرفتنش چطور بود میرفت می چسبوند به ماشین جلوییه بعد یهو می کشید کنار و جلو می زد انگار می خواس ماشینی که از روبرو میاد و سورپرایز کنه !! آقا این چسبوند به ماشین جلویی بعد یهو کشید کنار سبقت بگیره یه بچه پرید تو خیابون ...
بابابزرگه هم فوری ترمز کرد ، همراش ترمز دستی هم کشید . آقا یهو ماشین سرش اومد پایین و جفت لاستیک جلو در رفت و همونجور قل قل تو خیابون داشت می رفت . بابابزرگه فوری گفت آرش بدو لاستیکا . هیچی دیگه از ماشین پریدیم پایین و افتادیم دنباله لاستیکا . بابابزرگه تو این گیر و دار یه لگدم به بچه هه زد !
خلاصه ما از سر فضل آباد افتادیم دنباله لاستیکا ، گله سرخ گرفتیمشون !!!
سفره اونروزمون کلا لغو شد . بابامم فورا اومد و ماشین و برد و همون روز فروختش 200 هزارتومن و یه پراید برای بابابزرگه خرید .
حالا این وسط بابابزرگه روزی یه بار زنگ می زنه و منه بیچاره رو فوش و لعنت میده که تقصیره تو و پا قدمته که سالارمو از دست دادم !!!
نمایش مطلب شماره 183250
تاریخ انتشار : آذر 1393
آخرین مطالب طنز
شعر طنز / دروغگویی
داستان طنز کلاه فروش و میمون
شعر طنز / فقدان همسر
شعر طنز و خنده دار رانندگی در ایران
مکالمه مرد و زن /طنز
شعرطنز / خانهی ما
مجرمان شیک پوش زندان مهران مدیری را در سریال در حاشیه ببینید! + تصاویر جدید
11 سال رانندگی معکوس این مرد +عکس
واس ماس از زبان جواد رضویان / طنز
شعر طنز / زن گرفتن …
واکنش جالب مهناز افشار با دیدن کنار کاریکاتور خود +عکس
معنی کلماتی که از زنها شنیده می شود / طنز
"جناب خان" ممنوع التصویر میشود؟
علت دروغ گفتن مردها (آخر خنده)
اصول جالب شوهرداری به روایت فورجوک !
داستان طنز کلاه فروش و میمون
شعر طنز / فقدان همسر
شعر طنز و خنده دار رانندگی در ایران
مکالمه مرد و زن /طنز
شعرطنز / خانهی ما
مجرمان شیک پوش زندان مهران مدیری را در سریال در حاشیه ببینید! + تصاویر جدید
11 سال رانندگی معکوس این مرد +عکس
واس ماس از زبان جواد رضویان / طنز
شعر طنز / زن گرفتن …
واکنش جالب مهناز افشار با دیدن کنار کاریکاتور خود +عکس
معنی کلماتی که از زنها شنیده می شود / طنز
"جناب خان" ممنوع التصویر میشود؟
علت دروغ گفتن مردها (آخر خنده)
اصول جالب شوهرداری به روایت فورجوک !
فال و طالع بینی
عزیزُم بیا فالت بگیرُم
فال حافظ | فال روزانه | طالع بینی | فال مصری | فال تاروت
فواید خنده
خنده تاریخ انقضا نداره !!!
مجموعه تخصصی فواید ، دانستنیها و رازهای خنده
حمایت میکنیم
+ شادی و کمک به دیگران ( مراکز خیریه )
آمار سایت
بازدید امروز:
3514
بازدید دیروز: 38259
کل بازدید: 511306320
بازدید دیروز: 38259
کل بازدید: 511306320
پیوند ها
خرید شارژ + قرعه کشی | طراحی سایت
| تحصیل در ترکیه
| ساخت اپلیکیشن
| پنل اس ام اس | ترازو صنعتی
| پودر مرغ سوخاری