دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 180422

تاریخ انتشار : آذر 1393

عاقا یه روز داشتم میرفتم دانشگاه یه هو یه پسر شیک و مجلسی از کنارم رد شد خیر سرش خواست متلک بگه که بعد از جواب کوبنده من آرزو میکرد که ای کاش همچین غلطی نمی کرد...
اون: سلام خوشکله ....و از کنارم رد شد
عاقا منم غیرتی شدم و یه 20 متر ازم دور شده بود که دنبالش راه افتادم
من : ببخشید حاج آقا( عجبا)
یازم من: ببخشید حاج آقا با شمام
اون سرشو برگردوند: بفرما
من: اگه یه بار دیگه به من (نکه هر روز میبینمش) متلک بگی یا به هر دختر دیگه(یه جوری گفتم دختر دیگه انگار بهش میکروفن وصل میکنم هر روز کنترلش میکنم) اون عینک مامانی تو(عینکی بود) میکنم تو حلقت تا دیگه بووووووق نخوری......دلت میخواد بیامو خوش گوشتو و جغور بغورتو دربیارمو واسه ناهار بخورم؟
اون: چشم.....
عاقا اونو میگی انگار پوشکشو خیس کرده بود....جز با دوچشماش و به علاوه عینک مبارکش که میشد 4 تا چندتای دیگه قرض کردو منو با تعجب وصف ناپذیری نیگا کرد.....والا اونقد ماتش زده بود که ترسیده بود که اگه بهش میگفتن قراره دو ساعت دیگه بمیری اونقد نمی ترسید...دیدین عاقایون ما دخترا بی اعصابیم

من ^-^
اون O_o
عینکش 0-0
خوش گوشت جغور بغورش ((--))