تاریخ انتشار : مهر 1393
روزی روزگاری درختی و رودی کنار هم بودند...
روزی درخت از رود پرسید ای رود تو چرا اینقدر خروشانی؟
رود گفت : بتوچه میخوام خروشان باشم...
درخت گفت : هیچی بابا بی جنبه همینجوری پرسیدم...
رود دوباره گفت : ببینم پدرسگ تو چجوری اصلا حرف میتونی بزنی؟؟؟؟ . . . . . . . . . . .هیچی دیگه دعوا شد زدن همدیگه رو
آخرش باید خب تموم میشد ولی نمیدونم چرا اینجوری شد