دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 171890

تاریخ انتشار : مهر 1393

اعتراف میکنم بچه که بودم بابام روزنامه که میگرفت بهم اجازه میداد کارکاتوراشو با قیچی جدا کنم.یک دفعه که بابام در حال روزنامه خوندن بود من داشتم کارکاتورو جدا میکردم و بعد از جدا کردن فهمیدم روزنامه رو دولا بریدم.بعد از ترسم اون تیکه رو که بریده بودم گذاشتم سر جاش و خوشحال از زرنگیم رفتم بیرون از اتاق.بعد یادم اومد که بابام اگه روزنامه رو ورق بزنه اون تیکه جا میمونه و میفهمه! بعد پشت در اتاق منتظر موندم تا بابام صدام بزنه.بعد چند دقیقه بابام صدام زد منم خیلی ریلکس رفتم توی اتاق، بابامم بهم گفت که دفعه ی بعد مواظب باش روزنامه رو دولا نبری:)
از خجالت آب شدم.