تاریخ انتشار : شهريور 1393
اقا ماباخانواده رفته بودیم خونه ی دوست شمالیمون امل جاتون خالی اونوقت این مادر بزرگ ما از غذاهاشون که خوشش نمیومد سر سفره نون ونوشابه میخورد!!!!!یعنی ما ترکیده بودیم از خنده اون بدبختا هم نمیدونستن چیکار کنن...