تاریخ انتشار : شهريور 1393
((پرواز_650))
اتوبوس شلوغ بوده و مردم داشتن از سرو کله هم بالا میرفتن یه آقایی هم دستاشو زده بوده به کمرش و خیلی بی خیال توی اتوبوس وایساده بوده یه دفه یه نفر شاکی میشه میگه داداش دستتو بنداز بذار بقیه هم جا بشن یارو یه نگا به دستاشو و زیربغلاش میندازه ومیگه عه هندونه ها کووووووووووو؟!!!!!!!!!!o_0