دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 163815

تاریخ انتشار : مرداد 1393

دیروز داشتم تو خیابون راه میرفتم
ییهو پسرکی توجهم را به خود جلب نمود ک دنبال زنی چهارشونه را افتاده بود و هرچی میگف مامان زنه میگف عصیصم من مامانت نیستم...
جلو رفتم تو صورت زنه نگاه کردم .....هی نگاه کردم....
هی دقت کردم.....
بعدش ی کشیده خوابوندم زیر گوشش و گفتم:
اصغر چ طور دلت اومد با احساسات پاک این بچه بازی کنی...
بانوان حالا کفففففففففف.....
شله شله محکم تر..........