تاریخ انتشار : تير 1393
خالم اینا از مکه اومدن(ان شاا... قسمت هممون بشه)
بعد با دختر داییم و دختر خالم خسته و هلاک نشستیم تا افطار کنیم
پسر خالم بدو بدو میاد میگه اذان "حی علی الفلاح" رو داره میگه بخورین
دختر داییم میگه نه وایسین "اشهد و ان محمد الرسول الله" رو بگه بعد!!
من و دختر خالم :-0
بقیه جمع :-))))))))))
اذان تموم شد همه افطارو خوردن سفره هم جمع شد ما هنوز با دهن روزه داشتیم توجیحش میکردیم ترتیب اذان چطوریه
اخرم نفهمید
مدیونین فکر کنین یه ماه دیگه عروسیشه