دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 154557

تاریخ انتشار : ارديبهشت 1393

خواب بودم زیر پتو
یهو جیغ گودزیلامون (خواهرم) از تو حیاط بلند شد
مامانم شیرجه زد خودشو رسوند حیاط
بابام هم با بالانس از اونور کوچه پرید تو خونه
دورشو گرفتیم
میگیم چی شده؟
[قربون صدقه های مامانم اینجا سانسور شد]
خواهرم همچنان گریه:
داشتم میومدم حیاط آجی از زیر پتو سرشو بلند کرد
حواسم پرت شد خوردم تو در
بعدشم افتادم رو دمپایی ها
تازه از رو دمپایی ها پرت شدم زمین
حسابی اوف شدم !
مامان و بابا چشم غره به من:
معلوم نیس ننه باباش چی بودن که انقد چشماش شوره!!!!...
من پتو رو انداختم رو کولم اومدم کنار جوب به انتظار نشستم
فقط یه سوال مخمو هنگولیده:
مگه دمپایی ها چقد ارتفاع دارن که آدم از روشون پرت شه زمین؟!!!