تاریخ انتشار : اسفند 1392
چندشب پیش خاله ام وگودزیلاش اومده بودن خونمون وشب موندن گودزیلای خاله ام شب نمیخوابید خاله ام خیرسرش اومده داستان تعریف کنه برگشته میگه یکی بود یکی نبود زیرگنبدکبود یه پدری ازت دربیارم که نگو یه گرگه بود اسمش امیر بود یه بلای سرت بیارم تواسانسور چالت میکنم این گرگه شب نمیخوابیدو------- بقیشو خودت میدونید این فک وفامیله ایا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟