تاریخ انتشار : ارديبهشت 1391
مامان و بابام دعواشون شد، مادرم قهر كرد رفت تو اتاق درو بست... بابام ميخواست بره دنبالش، ميگم بزار ده دقيقه ديگه برو بهتره... واستاده ساعت رو نگاه ميكنه ميگه مگه ديوانم! ده دقيقه ديگه اخبار شروع ميشه!... آخه فك و فاميله ما داريم!