دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 139898

تاریخ انتشار : بهمن 1392

•••°•••°•••°حـــــامـــــد 72 یا (| Ԑ |/|/ @ # •••° تولدم نزدیکه
کیلیپس سارا (دختر همساده مون) تو دندون عقلتون اگه دروغ بگم 0_o
بابام شبا دست و لب هاشو " کِـرِم " میزنه
دیشب بهم میگه : من که لب هامو کِرِم میزنم دیگه نمیتونم حرف بزنم تو واسه مامان و داداشت حرفای منو ترجمه کن
حالا بابام لب هاشو کِرِم زد و به داداشم گف : اوممم اوم عیم ااوووموم
مــــــن و داداشم : ^_^ o_0
مـــــن : حالا ترجمه این حرف بابا این میشه که , آنچه برای خود نمیپسندی برای دیگران هم , خفه شو ^_^
بابام و مامانم و داداشم : , 0_O_O , o , ^_^
مــــــن : ^_^ آها فهمیدم میشه , روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست , دلش خاست , دلش خاست ^_^
یه دفعه ای بابام دهنشو باز کرد گف : خفه شو , ترجمه حرفم این میشد , علیرضا گمشو برو بخاب فردا صبحی هستی و باید زود از خواب بیدار شی وگرنه جا میمونی و اگه جا بمونی من لوله جارو رقی رو میکنم تو حلقت
من موندم به همین پایه میز عسلی سوگند , ینی یه " اوممم اوم عیم ااوووموم " انقد معنی و ترجمه توش نهفته بود عایا ؟؟
بابای مختصر بگو من دارم ؟؟؟؟؟؟