دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 139862

تاریخ انتشار : بهمن 1392

آقا روبروی خونه ما یه جنگله(بچه شمالماااا)لامصب هراتفاقی بگی توش افتاده.از خوودکشی و آدمکشی بگیر تا...اینارو گفتم بدونین من در چه جایی دارم پست میذارم...
چند شب پیش نزدیکای ساعت ۱ داشتم میخابیدم یهو دیدم چندتا شغال میگن آووووو آوو آووو آووو... لامصب من از ترس مردم(اونایی که یبار صداشو نزدیک شنیده باشن میدونن داد کردن دسته جمعیشون چقدر وحشتناکه)اینم بگم که ما کلی مرغ و خروس داریم.شغالا هم که خوراکشون ایناست.همینجور داشتم به صدا نکرشون گوش میدادم یهو یه دستی از پشت زد به شونم منم یهو برگشتم دیدم مامنمه.
یاجد گوگل.مادر من ترسیدم تو نمیگی قهوه ای میشه؟؟؟
----پسر گلم پاشو برو پایین ببین این حیوونیارو شغال نگیره
کی ی ی ی؟منننننننن؟عمرنننننن.مامان من پسرتم سگه گله نیستم که!بخدا اینا منو جر میدن.زیادن.
----پاشو برو بزا من بهت افتخار کنم.
تورو خدا به جوونیم رحم کن.اصلا مگه تو نوه نمیخاستی تپل م...
----پاشو گمشو حیاط بینم نوه بخوره تو سرت الان مرغوخروسامو میخورن.اصلا پاشو برو تو لونه مرغا بیان تو خونه.
جااااان؟؟؟؟؟پاشدم رفتم پایین حالا آیه مایه هم یادم نی این پدرسگا هی داشتن نزدیک میشدن به دیوار خونه(واسشون دیوار و فنس فرق نداره میپرن) منم هم از سرما و ترس دارم میمیرم.یهو یادم اومد اینااز سگ بدجور میترسن منم که استاد تقلید صدا(چیه خو مجبور بودم)
هاو هاو هاو.... هاو هاو... یعنی یجوری پاگذاشتن به فرار که من به خودم شک کردم اومدم استارت بزنم تا اون سر جنگل دوشون بدم دیدم اه دمپایی هام صورتیه امکان داره ماده هاشون بهم متلک بندازن.بعد با یه غرور خاصی اومدم تو تختم.
لامصب همون حسی رو داشتم که سگهای پلیس بعد از شناسایی یک کامیون حامل مواد مخدر دارن و مربیش زیر گردنشو میماله میگه آفرین پسر آفرین