تاریخ انتشار : دي 1392
یه روز با داییم و هیولاش رفتیم دندونپزشکی واسه دندونای هیولا(نیما 5 ساله) . تو مطب دکتر دوتا دختر خوشگل وناز نشسته بودن. نفهمیدم چی شد داییم اومد پیشه اینا کلاس بزاره به پسر داییم گفت : پسرم ببین مسواک نزدی دندونات خراب شده.) پسر داییم هم خیلی محرض گفت : بابا جون دهنت خودت که بو گوه میده ، خودت چند وقته مسواک نزدی.
هیچی دیگه زمین دهن باز کرد و داییم رفت توش و منم تموم صندلیارو جوییدمو به جرم تخریب اموال عمومی دستگیر شدم :|