تاریخ انتشار : دي 1392
پسری بود سه دختر را دوست میداشت به نام های زندگی عشق وابتدا به خاستگاری زندگی رفت دید زندگی زشت است اورا ول کرد رفت
سپس به خاستگاری دنیا رفت دید عشق بد هیکل است او را نیز رها کرد سپس با خود گفت:
اگه زندگی اینه اگه عشق همینه نمی خوام چشمام دنیا رو ببینه
غافل از اینکه دنیا زیباترین دختر روی زمین بود واینگونه شدکه پسر
*ترشید*