دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 127408

تاریخ انتشار : آذر 1392

پدر یکی از فامیلامون مرده بود ماه رمضان بود این فامیل ما مریض بود روزه نگرفته بود یه ساندیس گرفته بود گذاشته بود تو جیب کتش به هوای گریه کتو می آورد جلو صورتش ازنی ساندیس می خورد یکی از آشناها که برای تسلیت گفتن اومده بود اینو بغل می کنه ساندیس می زنه بالا هردو خیس می شن حالا قیافشون دیدنی بود نمی دونستن بخندن یا گریه کنن مردم که انتظار داشتی فرشای مسجدو گاز بزنن این کارو نکردنو خندیدن