دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نمایش مطلب شماره 121982

تاریخ انتشار : آبان 1392

یه شب به دلایلی کارتن خواب شدم و از اتاقم منو بیرون انداختن تا بقیه اونجا مسکن بگزینند...هیچی دیگه...رو کاناپه دراز کشیدم؛بعد داداش کوچیکم که 7 سالشه پایین کاناپه دراز کشیده بود...داشتیم جومونگ میدیم که صدای گریه بـــــــــــرادر بلند شد...پا شدم میگم :چیه مثه سگ واق میزنی؟؟بذا فیلم ببینیم دیگه...الاغ...
داداشم رو ب مامانم: -_- من عادت دارم به شونه ی راست میخوابم ولی حالا که به شونه راست میخوابم؛این شمر لعین وامونده رو میبینم...که مثه عزراعیل بالا سرم دراز کشیده...هیچی دیگه خونه منفجر شد...العان فهمیدم کیم...دستش درد نکنه ...از اول زندگیم از خودم میپرسیدم:من کــــــــــــــیستم؟؟حالا جوابش رو یافتم...اون هم با بیانی شیوا...شماره ی بهزیستی چنده؟؟گفتم شاید لازمم بشه...