دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

یه فانتزی که قبلنا در کودکی داشتم این بود که بچه درسخون کلاسمون رو بدزدم و بعد انقدر با مشت تو کلش بزنم تا حد مرگ بعد بکشمش و مغزشو در بیارم تو سر خودم بزارم !

آقـــــــا یکی از گودزیلاها(دخترعمم3سالشه) بغلم بود منم با تمام احساسم بغلم کرده بودمش (نوروز بود) بعد بردمش کنار تنگ ماهی ها داشتم خودمو برای عمم لوس میکردم که یهـــــو گودزیلا تنگ ماهی رو کشید همه ی ماهی ها افتادن روی من.....آقــــا منو میگی حتی توی لباسمم ماهی رفقه بود ایـــــــیش ایـــــش حالم بهم خورد........از اون روز ب بعد دیگه بغلش نکردم......
انقدر بدم میاد ازش ایــــش

لایک:آخه آدم مگه گودزیلاهارو بغل میکنه؟

جواب لایک:واسه لوس بازی و من از بچت خوشم میادو از این حرفا بود!!!!

دلم یک پنجره ی باز می خواهد و
کمی باران
دلم یک خیابان بی انتها می خواهد و
کمی باران....
دلم عطر خوب آرامش می خواهدو
کمی باران.....
دلم یک نفس عمیق میخواهد و...
کمی باران
دلم باران میخواهد و...
کمی معشوق........................

جمله ای ک مادربزرگم درحین جمع کردن غذاهای دست خورده ب مامانم میگف=اینا دست خورده نیس همه با قاشق خوردن!!!!!
قیافه مامانم دراون لحظه=: :/
قیافه منو بقیه=:):):)

اگر کسی برات قمپوز در کرد
براش لوغوز بخون
تا تو انپاس نری
و برات ان قولت نیاد
بگو خب :)

امروز از تلفن عمومی زنگ زدم خونمون صدام رو عوض کردم بابام گوشی رو برداشت بهش گفتم : ما پسرتون رو دزدیدیم ۱۰۰هزار تومن بیارین به این آدرس وگرنه پسرتون رو میکشیم !
بابام برگشت گفت ۲۰۰هزار تومن میدم یه جوری بکشینش طبیعی به نظر برسه !
من برم بهزیستی قیافه ام شاید به نظرشون آشنا بیاد...!!!

یکی از فانتزیام اینه بفهمم:
اینایی که پایین پستاشون برای یه لایک شونصد تا موضوع مینویسن،مثلا:
لایک=....
لایک=....
لایک=....
بفهمم اینا اگه من لایک کنم از کجا می فهمن منظورمو.
ششفاف سازی میکنم تو امپاس نیافتین:
مثلا:
لایک=ما خریم
لاک=اونا خرن
لایک=شماخرین(دورازجون)
الان من لایک کنم،کی خر میشه این وسط؟
یکی واسه من شفاف سازی کنه.
لایک:به ضرص قاطع میگم مام تو همین امپاس افتادیم.(همون مشکل مام هست خودمون)

اعتراف میکنم بچه که بودم (همون گودزیلا) مامانم شب عیدواسم ا این ماهی چشم تلسکوپی های سیاه میخره منم ماهی بیچاره رو دور از چشم دیگرون با اسکاج میشستم تا بفید بشه اخه به سفید میگفتم بفید خخخخخخخخخ. الانم که یادم به ماهی بیچاره میفته کلی عذاب وجدان میگرم که بیچاره چه زجری(ذجر.ضجر.ظجر)از دسم کشیده !

دخترخالم سال اول دانشگاش بوده میره دسشویی میبینه یه پسره اون تو داره دستاشو میشوره اینم خودشو میزنه به اون راه که بدبخت خجالت نکشه...
بعدا کاشف به عمل میاد خانوم 2 هفته بوده ار دسشویی برادران استفاده میکرده!! ^ـ^

یه ﻣﻮﻗﻌﯽ ﺗﻮﯼ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﻋﻘﺪ ﺳﮑﻪ ﻫﺪﯾﻪ ﻣﯿﺪﺍﺩﻥ
.
.
.

.
ﺑﻌﺪ ﺷﺪ ﻧﯿﻢ ﺳﮑﻪ، ﺑﻌﺪ ﺭﺑﻊ ﺳﮑﻪ
ﺑﻌﺪ ﺍﯾﻦ ﺳﮑﻪﻫﺎﯼ ﯾﮏ ﮔﺮﻣﯽ ﻭ ﻧﯿﻢ ﮔﺮﻣﯽ » ﭘﺎﺭﺳﯿﺎﻥ «
ﻭ ﺍﯾﻦ ﭼﯿﺰﺍ ﺍﻭﻣﺪ …
ﻋﻨﻘﺮﯾﺐ ﺭﻭﺯﯼ ﻓﺮﺍ ﻣﯿﺮﺳﻪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻋﺮﻭﺱ ﻭ ﺩﺍﻣﺎﺩ
ﻓﻘﻂ ﺑﺘﻮﻧﯿﻢ ﺑﮕﯿﻢ “ﺁﻓﺮﯾﻦ" !

آیا میدانید چرا ناپلوون. همیشه از کمربند قرمز استفاده میکرد
.
.
.
.
.
.
.
.
چون که شلوارش را نگه دارد !

دیشب تو حیاط مامان بزرگم نشسته بودم یه دفه ای مامان بزرگم اومده میگه پاشو برو تو کمد بشین چرا اینجا نشسی
اخه این مامان بزرگه سوتی بده است که ما داریم
من 0_o
کمد ^_^
اتاق خونه مامان بزرگ :|

اعتراف میکنم وقتی بچه بودم تحت تاثیر حرفای دوستام که میگفتن در نمکدونو سر مهمونی شل کردیمو اینا یه دل به اقیانوس اطلس زدمو تو یه مهمونی خانوادگی در همه نمکدونارو به استثنا ی یکی که اونم گذاشتم جلو خودم البته لازم به ذکر است که همشو به خاطر پسرخالم کردم که دیرزوز باهاش دعوا کرده بودم.تا اینجا همه جیز آروم بود ولی یه دیقه پاشدم برم دستشویی برگشتم نشستم سر سفره عاغا دیدم بشقاب پر از نمک شد نگو طی جریاناتی نمکدون من با پسر خالم عوض شده و همه به استثنا ی اون (این کلمه رو چه قدر دوست دارم)دارن با نمک توی غذاشون ور میرن عاغا این شروع کرد کرکر خندیدن و بقیشو حدس بزنین دیگه همه فکر کردن کار اونه حسابی متنبه شد وهمینطور میدونم که این پست به قیمت جونم تموم میشه چون اگه پسر خالم یا یکی دیگه از فامیلامون این پستو بخونه باید یه بلیت برای افق و عمود با هم رزورو کنم

اعتراف میکنم وقتی بابام خونه نیست من به عنوان پسر بزرگ خانواده وظیفه خطیر خاموش کردن کولر رو به عهده میگیرم :D

خـــــدایـــــا این شبا تو مهمونیامون موقع رفتن ی قابلمـﮧ مونده از شام میدادیم ب هم واسه سحریمون
خـــــدایـــــا مـهـمـونـیـﮧ تو هم داره تموم میشـﮧ ی قـابـلـمـﮧ از لــطــف و کـــرم بـــاقــــــﮯ مـونـده بـی انــتــهــــات بــده بـهـمـون واسـه بــعــد مــهــمــونــﮯ