دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

از وقتی که نیستی...
من هر روز کنج این کافه می نشینم و شعر داغ می نوشم و به آدم های صامتی نگاه میکنم که تنهایی شان را با فندکی به هم تعارف میکنند...

اگر کمی عاقل بودیم...
قبل از دیگران خودمان را دوست میداشتیم!
شاید خیلی چیز ها عوض میشد اگر
باور داشتیم بدی هایمان به سوی خودمان باز میگردند
خوب نباش اما بدم نباش
به خاطر خودت میگم

برای بعضی درد ها
نه میتوان گریه کرد و نه میتوان فریاد زد..
برای بعضی دردها فقط میتوان
نگاه کرد، لبخند زد و
بی صدا شکست...‏!!‏

مامانم ميگه يکي دو سالت که بود نق نق که ميکردي ميذاشتمت جلوي تلويزيون واست برفک ميذاشتم تا 1 ساعت صدات در نميومد

من o.O (در حال نگاه کردن به تلویزیون)

مامانم ^ــــ^

برفک :|

-_- خیــلی طوفـــانیه دریــــا امشبــــ ، مگـــه موجــا تورو با کـــی دیدنـــ ؟؟؟ -_-

آهــــــــــــای عشـــــــقِ مــــــــــــن ....
آن دلـــی را کــــه قـــرار بــود فــدای تــــو کنـــــم ، فــــدای " مــــادرم " کــــــردم !!!
بـــــــــــــــه ســــــلامــــــت ....

سکه های پول همیـــشه صدا دارند..
اما اسکناسها بی صدا هستند...
پس وقتی ارزشت بالا رفت بیشتر آرام و بی سروصدا باش.....!!

دانشمندان غیور شاسکول آباد بمبی را که ساخته بودند با موفقیت آزمایش کردند.
روحشان شاد و یادشان گرامی باد..............

اعتراف میکنم اگه بجای چهار سال علافی تو دانشگاه دنبال آب حیات گشته بودم ، الآن پیداش کرده بودم و زندگی جاودانه داشتم .

اعتراف میکنم دوران سربازی چون همه وسایلا مثل هم بود اسممون رو وسایلمون مینوشتیم که قاطی نشه، یعنی من نمی فهمم الان توی خونه مسواک من هیچگونه شباهتی با مسواک بقیه نداره ولی همچنان باید برچسب بزنم ...حتی روی زیر پیرنم هم اسم نوشتم ...حتی روی متکام...

یاد گرفتم اگر توی زندگییی
کسی یادم نکرد من یادش کنم شاید اون از من تنهاتره

فقط یه ایرانی میتونه قبل از رفتن به عروسی در به در دنبال یکی بگرده تا کرواتشو براش گره بزنه:)))))))
خخخخخخخخخخخ

همه ی سایتا رو گشتم تا تو رو پیدا کنم * تو نباشی نمیشه طنزی دیگه پیدا کنم
پس ازم نگیر جکاتو پس نگیر ازم إساتو * پستمو میدم براتو میخندم ^_^!

«حمید 4جوکی»
دووووسسسستتتت دااااررررمممم 4جووووک*_*

اعتراف می کنم تو بچگیم گاهی غذاهایی رو که دوست داشتمو آروم می خوردم تا دیر تموم شه
جالبه که مامان و بابام فکر میکردن دوست ندارم تازه امکان داشت تصمیم بگیرن کمتر اون غذارو درست کنن!!!!!!!!!!

یروز مامانم خیلی از دستم ناراحت بودو مشغول شستن زمین دستشویی بود
خلاصه منم دیگه نمیتونستم تحمل کنم
گفتم مامان اون دمپاییرو بده من میخام برم دسشویی
اقا با این جملش خرابم کرد
گوشه دهنشو یجوری کج کردو گفت بیا برو اینجا از دهنه تو تمیزتره
من اصلا تمایلی به پیدا شدن مادر واقعیم ندارم
فقط میخام برم تو افقو..........
پا برعنه هم میرم چون شاید یکیم اونجا پیدا شه که بگه زمین اینجا ......
بله دیگه شانس ندارم که

اقا مامان من یه هفته ای خونه نبود ،همون روز اول خواهرم یه قرمه سبزی برامون درست کرد الان 4 روزه دیگه هیچی نمی تونم بخورم، گلاب به روتون هر وقت آروغ میزنم بوی قرمه سبزی میده ...یعنی خدا به دادمون برسه با این دست پخت نسل جدید ...