دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

امروز واسه ناهار جز منو مامی کسی نبود آب کنار دسشه میکم آب بده میگه کسیو جز من نمیبینی؟ گفتم چرا سوسکا و مگسام هستن منتها آب ازشون دوره :|

سیب میخواهد دلش
آنکه بی حساب عاشق است.....اما نمیداند کرم دارد روزگار ما!!

1بار ( دقت کن فقط یکبار) زنگ زدم مطبخ برام زرشک پلو بیارن بعد یادم رفت بگم رون باشه دوباره زنگ زدم گفتم ببخشید میخواستم بگم زرشک پلو که برام میارین مرغ باشه !!! یارو هم ( که خدا ازش نگذره ) خیلی شیک گفت اوا خوب شد گفتی ما داشتیم بره میفرستادیم براتون !!!

واقعا شما فکر میکنید این طرز رفتار با مشتری صحیح است آیا؟

گاهی باید کسانی را از گذشته مان فراموش کنیم به یک دلیل ساده :
آنها به اینده مان تعلق ندارند...

یه بار با دوستام داشتیم در مورد یه تصادف که چند نفر توش فوت شدن حرف میزدیم، یهو من اومدم بحث رو عوض کنم گفتم روحشان یاد و شادشان گرامی
هنوز که هنوزه تو افق زندگی میکنم

خداییش خیلی حال میده ها
فامیلیت صالح باشه
بعد اسم بچه ات رو بزاری ساحل
ملت دچار خود درگیری میشن !

افت تحصیلی پیدا کرده اید؟
هی زرت و زرت شکست عشقی میخورید؟
ترشیده اید؟
به افق بپیوندید
ما محوتان میکنیم
محوستان شریف
بامجوز رسمی از وزارت افق!!!

دو خط موازی همدیگر را می بوسند
اگر .....
پای عشق در میان باشد.....
از فاصله چه میگویی؟!

لات ترین حیوونه دنیا پنگوئنه!یه جوری راه میره انگار یه جنگل حیوونو لت و پار کرده.

من...
با همه فرق دارم!!!
چون...
چون من "تو" را دارم...!!

لحظه های با تو بودن از عمرم حساب نمی شود.
از آخرت حساب میشود...
از بهشت...

سال ها گذشت و گذشت و گذشت... و ساندیس کماکان تولید شد وتولید کنندگان نوشتند از <اینجا>باز کنید و مردم همچنان از <آنجا>باز کردند!!!

سینه از آتش دل در غم، جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
تنم از واسطه ی دوری دلبر بگداخت
جانم از آتش مهر رخ جانانه بسوخت

بنفشه طره مفتول خود گره می زد
صبا حکایت زلف تو در میان انداخت
ز شرم آن که به روی تو نسبتش کردم
سمن به دست صبا خاک در دهان انداخت

شراب خورده و خوی کرده می روی به چمن
که آب روی تو آتش در ارغوان انداخت
به بزمگاه چمن دوش مست بگذشتیم
چو از دهان توام غنچه در گمان انداخت