دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

اعتراف میکنم 7 سال پیش که تی وی سریال یانگومو نشون می داد،بدجور عاشقش شده بودم‏(اون موقع 15 سالم بود).بین خودمون باشه دنبال یه موسسه زبان میگشتم که برم کره ای یاد بگیرم.تازه به بقیه هم کلاسی هام میگفتم سریال مزخرفیه،نگاش نکنین،تا یه موقع خدای ناکرده به یانگوم نظر بد نداشته باشن.یه همچین آدم متعصب متوهمی بودم من 

ما امشب کلی به خودمون رسیدیم ... کلی گرسنگی کشیدیم که بریم عروسی ..

وقتی رفتیم دم خونه طرف .. دیدیم خبری نیس ..

زنگو زدیم .. گفتند خاک تو سرتون .. عروسی هفته پیش بود ؟؟؟

من : (^_$)
عروس خانم :($_*()
اون دختر مانتو آبیه که به ماشینشون تکیه داده بود : (^_@)

◄k!-!00rz00k!-!an) ►

اعتراف میکنم هرجا میرم بدون اجازه از وایرلس شون استفاده میکنم
اما کافیه یکی از وایرلسم استفاده کنه........
تا هفت جدشو مورد عنایت لفطی قرار میدم
شوماهم عایا؟

دانـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــش آمــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوز
یکی از فانتزیام اینه که اعضا سایت حدائق مطالب خود بچه های سایت رو کپی نکن بعد دوباره تو سایت قرار بدن ایندفعه یه فانتزی خوندم مال abas_m223 بود بعد نام فرستنده یه چی دیگه بود

خداییش تا حالا دقت کردین هر وقت تواین ماشین کوچولو ارزونا (یعنی پراید و پرشیا و...(الان کاملا فهمیدین از اون بچه پولدارام یا بیشتر توضیح بدم؟؟؟؟)) در حال رانندگی هستی بعد یهو یکی از این ماشین شاسی بلندا میاد کنارت احساس میکنی داری بغل اتوبوس رانندگی میکنی؟؟؟؟؟؟

لایک=هه..فکرکردی خیلی باهوشی؟؟؟خودمون قبلادقت کرده بودیم..
لایک=عجب دقتی داری توووووووووو
لایک=بچه پولدار بووووووووووووق

اعتراف میکنم حالا که پدربزرگ و مادربزرگ عزیزم رو ندارم خیلی دلم براشون تنگه...
آخه خیلی دوسشون داشتم

دانــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــش آمـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــوز
یکی از فانتزیام اینه که 4jok بشه مثل قدیم و خانوم صادقی برگرده و دوباره سایت پر از جوک های خنده دار باشه

9سالم بود وشدید دلسوز حیوانات بابابزرگم گوسفند واسه قربونی گرفته بود دیدم یه عالم علف پلاسیده ریختن جلوش اونم نمیخوره دلم براش سوخت باخودم گفتم چقدر غذای تکراری چشمتون روز بد نبینه رفتم فریزر وباز کردم هرچی سبزی قورمه بود ریختم جلوش بخوره اونم به چه سرعتی میخورد حالا فکرشو بکنید فرداش 5صبح گوسفندرو کشتن دنبال سبزی قورمهها واسه پختن نظری تازشم 50تامهمون دعوت کرده بودن همه رو به هم ریختم

  107879 | جوک جدید

.زمان مکالمات تلفنی :
پسر به پسر = ۰۰:۰۰:۵۹
مادر به پسر = ۰۰:۱۰:۳۰
پدر به پسر = ۰۰:۰۲:۳۶
پسر به دختر = ۰۱:۱۵:۰۱
دختر به دختر = ۰۰:۲۹:۵۹
دختر به پسر = ۰۰:۰۰:۰۵

  107878 | جوک جدید

مورد داشتيم دانشجو ترم اول با ليوان تاشوي طرح" دي جي مون " و "Ben10" ميومده دانشگاه!!!!

ساعت شش صبح تو رادیو گفت:
"با هرکی قهرین همین الان بهش زنگ بزنین و آشتی کنین."
والا با هر کی هم آشتی باشیم اون موقع صبح بهش زنگ بزنیم باهامون قهر می کنه!

رفتم مغازه سیگار بخرم
فروشنده همون اول گفت: به به! سلام، شما پسر فلانی ای؟
گفتم: آره، سس مایونز خوب چی دارین؟ !!!

ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺍﺳﺘﺎﺗﻮﺱ ﺯﺩﻩ ﺑﻮﺩ :

“ ﮐﻠﯽ ﭘﺴﺮ ﺑﺎ ﺗﮏ ﺗﮏ ﻧﻔﺲ ﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﻣُﺮﺩﻥ”

ﮐﺎﻣﻨﺖ ﺩﺍﺩﻡ ﮐﻪ ﺧﻮﺏ ﭼﺮﺍ ﯾﻪ ﺧﻤﯿﺮ ﺩﻧﺪﻭﻥ ﺧﻮﺏ ﻧﻤﯿﺨﺮﯼ ﺁﺧﻪ؟؟؟
طبق معمول از ليست دوستاش حذف شدم

  107874 | جوک جدید

يادش بخير واسه گواهينامه رفته بودم امتحان بدم همش داشتيم ماشينايي که دخترا دنده عقب انداخته بودن تو جوب رو در مياورديم !

طرف 95 سال عمر کرده!!
بعد که می میره می نویسن: به دیدار حق شتافت! بابا این کجاش شتافته؟!!
اینو که به زور بردن!