دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

نصف شب تو خونه تنها خوابم بعد پسر خالم از دیوار اومده بالا تو خونه مثله گوریل اومده بالا سرم اونم تازه تو تاریکی مطلق صدام میزنه مصطفی پاشو تا بریم قلیون بکشیم!!!!
تا چند روز من شوک زده شده بودم فکر میکردم جن دیدم:(
خداوکیلی اینم پسرخاله جن نما است که ما داریم؟!!!

يه سري رفته بوديم ددر يه كشت گندم آتيش گرفته بود پرسنل زحمت كش آتش نشاني اومدن رفتن وسط آتيش دورخودشونو خاموش ميكنن. آب تموم شدمحاصره شدن بابيل افتادن به جون آتيش.ماشين آتش نشاني خودش آتيش گرفت. واي به روزي كه بگنددنمك

پدر کیست؟!
شخصی است که یارانه ی ما را میخورد و مادرمان را بوووووووق و هر شب ما را کتک میزند و به ما گشنگی میدهد!!
دفتر خاطرات بچهی غضنفر

امروز صبح وایسادم کنار خیابون تاکسی بگیرم ، یه لکسوز کنارم وایساد ؛ ما رو میگی خودمونو جمع جور کردم و با خودم گفتم بابا تو این شهر هم پیدا میشن کسانی که جلوی ما پسرا ترمز کنن که یهو در باز شد و دیدم مامانه شلوار بچه شو کشیده پایین میگه جیش کن پسرم جیش کن آفرین:-)))))

دیگه خسته شدم از بس بازیچه ش بودم. بالاخره تکلیفمو باهاش روشن میکنم. هر وقت به گرمای وجودش نیاز دارم سرد میشه. یه بار میشینم باهاش مرد و مردونه حرف میزنم. شاید کارمون به کتک کاری هم برسه و مجبور بشم عوضش کنم.
دوش حموم خونه مون رو میگم. هروقت آب گرم میخوای یا از یخچال آب ورمیداره خالی میکنه رو سرم یا از آب گرم جهنم. اصن نمیدونه با خودش چند چنده.

اعتراف مي كنم كه ديروز كه اولين بار جوكم ثبت شد چند بار وارد سايت شدم جوكم رو لايك كردم يعني عقده محبت دارم؟

خداوندا! به كره اي ها بياموز كه فقط بچه ها نيستند كه بزرگ مي شوند بلكه بزرگترها هم پير مي شوند و هميشه به يك شكل باقي نمي مانند.

هاشمی نسب حرف جالبی زد
میگفت قدیما میرفتیم پشت لبمون چسب میچسبوندیم که شکل بابمون بشیم ولی الان پسرا میرن ابرو برمیدارن که شکل مامانشون بشن؟!!!!
یکم رو این موضوع فکر کنید ای پسرایی که میرید ابرو بر میدارین:(

دلهره هایت را به باد بده...
اینجا دلی هست که برای آرامشت دست به آسمان دارد . . .

حماقت سه بخش است:
راهی که پدرم نرفت و دوست داشت من بروم!
راهی که من رفتم و پدرم دوست نداشت بروم
راهی که من دوست دارم و پسرم باید برود!!!!

دوست خوب را بايد روي چشمها گذاشت .
كجايي؟
چشمهايم بهانه ات را گرفته اند ...

با مامانم نشستیم این مگسا میچرخیدن مامانم یهو گفت یه فکری دارم ما هم که مشتاق ببینیم چی میگه میگیم چی؟میگه از این به بعد یه چیزی بگیم که مگسا بترسن و برن :| میگم چی؟ میگه هر وقت یه مگسو گیر آوردی بخورش
من :|
مامانم:D
آبجیم :)))))
فک و فامیله داریم :(((:)))

مگس ها 24 ساعت عمر میکنن ...
به جز اونایی که میان تو اتاق من ...اونا عمرشون نا محدوده :|

اتاقمو تمیز کردم هر چی بشقاب و دستمال کف اتاق بود بردم. حالا نیم ساعته دوتا هسته میوه تو دهنمه جایی ندارم بندازم...

این داستان مربوط میشه به 11 سال پیش: 
پسرخالم وقتی 5 سالش بود یه جوجه ی بامزه خریده بود یه بار رفتم خونشون دیدم با یه دستش سر جوجه رو گرفته با اون یکی دستش هم پاهای جوجه رو گرفته داره میکشه بهش گفتم: چیکار میکنی؟؟؟ گفت : خیلی کوچیکه میخوام قدش بلند بشه!!!
من o:
جوجه :(
پسرخالم :))