دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

رفته بودم بيرون، يه ميني بوس سرويس مدرسه ي پسرونه ي دبستاني ديدم.
يه پسره از پنجره اومده بود بيرون، كلا شاد بود، ميني بوس اومد بپيچه تو خيابون اصلي، چندتا دختر دبستاني هم داشتن رد ميشدن، پسره دستشو دراز كرد گيس دختره رو بكشه، دختره هم خيلي شيك جا خالي داد...
بعد ميگن دهه شصتي ها رو با هفتاديا و هشتاديا مقايسه نكنيد.!
ميشه؟؟؟؟؟!!
آخه ما كي از اين غلطا ميكرديم؟؟!

یه دوستی داشتم که اصلا" اهل این سوسول‌بازیا و تقلب و این حرفا نبود. یه روز قبل از امتحان یه چاقو میزاشت جیبش میرفت دم خونه‌ی استاد
ما شالله الان مهندس قابلی هم شده...

سال دوم دبیرستان سرکلاس داشتیم نارنگی میخوردیم
که معلم داد زد کی داره سر کلاس نارنگی میخوره خجالت نمیکشین واقعا ؟
منم اومدم خود شیرینی کنم گفتم خانم شاید ویییییییار کرده
آخه حرفه بدی نزدم نمی دونم چرا تا 3 روز سرکلاس رام نداد و هر دفعه منو میدید میگفت بی حیا

قسم خوردم و قسم خوردی که باید مال هم باشیم کشیدم نقشه اشو امشب از این به بعد دیگه ماشیم گلم آماده شو زود باش که فرصت خیلی کوتاهه میخوام که یادشون باشه چقدر تو عشقمون مردیم هر چی که دوست دارن بگن بذار بگن فرار کردیم

دوست دختر غضنفر بهش ميگه: غضي جون يه چيزي بگو قلبم وايسه...
غضنفر بعد از اندكي تامل:
'داداشت پشت سرته' :-)

وقتی واقعا کسی را دوست داشته باشید.....فاصله ، سن ، قد ، وزن فقط یک عدد خواهد بود...

من يه روز به مامانم گفتم غذا چيه ميگه كوكو سبزي امروز با قيمه پري روز كه با عدس هاي عدس پلوي ديروز تزِِيين شده....
اوه اوه عجب غذايي
مامانه ماداريم

من هر موقع بيكار يه جا ميشينم باباي ما مياد يكي ميزنه پس كله ما بعد ميگه خوب پسرم از خودت بگو ميگم چي بگم يكي ديگه ميزنه!!!!
بابايه ما داريم

سلامتی همه بچه های 4جوک:با این که دوستای مجازین اما با غم همدیگه غمگین و با شادی هم شاد میشن.بزن لایکو

بچه که بودم میرفتم بالای سکو تو حیاط دمپایی پلاستیکی های تو حیاط رو میریختم وسط حیاط
یه نخ بر میداشتم بش سیم میزدم
مینداختم طرف دمپایی ها که بگیرمشون
به جای ماهیگیری دمپایی گیری میکردم
بچه بودم دیگه

بچه که بودم میخواستم برم اب بخورم یا دستشویی همه ی چراغا رو روشن میکردم از شدت ترس
یعنی همه ی خونه از نور لامپ ها بیدار میشدن
تا صبح فحش میدادن بم.

به بابام میگم باون میاد میگه با کی میاد میگم باون میاد میگه کی با کی میاد میگم عجبا باون مییاد میره نگاه میکنه میبینه داره بارون میاد امده میزنه پس کلم میگه ادم باش !!!

پسر خالم فردا تولدشه
بهش گفتم منو دعوت نمیکنی
گفت اتفاقا برنامه چیدم فردا بریم رافائل جشن بگیریم
حالا نمیدونم پول کادوشو از کجا بیارم
ای لعنت بر زبون بی محل
‏‎:)‎

دخترفامیلمون تازه ب سن تکلیف رسیده اومدن خونمون بعد ب من میگه شانس ما انقدگرون شده ک دیگ نمیشه شوهرکرد کاش من قبلناب دنیامیومدم؛الان من هیچی ندارم بگم؛یعنی در این حد!

یکی ازبچه های فامیلمون خیلی شیطونه؛ازباغ همسایه مادربزرگش زردآلو کال میچیده بعدبرای اینکه قابل خوردن بشه میذاشتش تو هونگ و میکوبیدش! قدرت تفکرو داشتی؛یعنی دراین حد!!