دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

فردا شب آخرین قسمت دونگ ییه حالا من دیگه با چه امیدی سر شب برگردم خونه .......دچار افسردگی حاد شدم...

داشتم تو یه آپارتمان آسانسور نصب میکردم. تو یکی از طبقات داشتم کار میکردم دیدم از یکی از واحدها یه پسر بچه 7-8 ساله اومد بیرون و گلاب به روتون مثل اینکه رفته باشه توالت همونجوری نشست و دستاشا زدزیر چونه اش و بر و بر شروع کرد ما را نگاه کردن. منم اومدم مثلا باهاش سر صحبتا وا کنم بهش گفتم عمو جون اسمت چیه؟ اونم نه گذاشت و نه برداشت گفت حواست به کارت باشه گند نزنی به آسانسورمون ....
من َ:((((((
پسره :))))
شرکت اوتیس ؟؟؟؟
اینا که بچه نیستن گودزیلا هم نیستن معلوم نیست چی هستن والا

یه بار داشتم حکم انلاین بازی میکردم همزمان با دوست دخترم چت میکردم کلی حرف خصوصی زدیم دست اخر بود یدفه دیدیم بابام از پشت سرم داره میگه لازم کن لازم کن حالا ببین چقدر پشت سرم بوده که تا این حد جزییات بازی رو دیده حالا جالب اینه که منو بلند کرده خودش بازی کنه که دوست دخترم پی ام داده بعد بابام نوشته عروس گلم این احمق که همین الان گفت تا ابد باهات میمونه پس خفه شو بزار بازیمونو کنیم بخدا اون لحظه نمیدونستم بخندم یا گریه کنم

یادت باشه تو وجودم یه جای همیشگی داری،یه جای بزرگ به وسعت یه قلب.

به یارو میگی: آفتابه داری؟
میگه: برا خونه می خوای؟
پ نه پ برا قالب کیک جشن تولد بابام می خوام، آخه سنتی دوست داره.

به مامانم میگم شام حاضر نشد ؟
میگه : گشنته ؟
میگم پـ نه پـــــ ؟! هواپیمایی که داره غذا می بره سومالی معطل توئه زود باش!

داییم میگه: امیــــــــر این بابات چن سالشه؟؟
من:42تا!
میگه: ههههعییی دنیا ببین من 39سالمه ، ولی موهام سفید داره میشه!! آجیٍ ما بهش میرسه دیگه!
میگم: زن دایی که همش هواتو داره!
داییم: میشه انقد قارقار نکنی؟؟ حالم بده از دستٍ این زندگی پیر شدم! بابات همه موهاش مشکیٍ!
آقا منم اومدم بهش روحیه بدم الکی گفتم: بابا دایی بابام موهاشو رنگ میکنه!!
داییم: الهــــــــــی فدا آجی زادم بشم همینو میخواستم بشنوم!! یَــک حالی از بابات بگیرم!
حالا اسمٍ هرچی مقدساتٍ بیار بگو دروغ گفتم! قبول نکرد!
تو یه جمی بودیم گف: سیــاوش این رنگی که به موهات میزنی چیه مثٍ رنگٍ مو خودت خوابیده تو کفٍ سرت!!
بابامم از همه جا بی خبر فک کرد داره دستش میندازه گف: لودانملٍ 8!!
حالا داییم داره کلٍ تهـــــرانُ میگرده لودانملٍ 8 پیدا کنه! هر چیم بهش میگم دایی بابام شوخی کرده...
کو گوشٍ سمیــــــــــع؟؟
من چی بگم به این 2تا!!
فک و فامیلٍ داریــــــــــــم؟؟ جداً فک فامیلٍ؟؟
بابا نخنــــــــــــــــد!

تا حالا دقت کردین وقتی یه جا میرید یه بویی (بوی گند) میاد همه دارن بهم نگاه میکنن؟
آدم به خودش شک میکنه نکنه من بودم و یادم نیست:l

به جان خودم راست میگم
بچم 17 ماهشه هر کلمه ای بهش میگیم زود یاد میگیره(بزنم به تخته هوشش به خودم رفتهD:)
داشتم باهاش کلمه کار میکردم بعد گفتم بابایی بگو کروکودیل در کمال ناباوری گفت کوکودی
ینی من داشت فکم از جا در میومدO:)
الان دارم رو کلمه اپروکسیمیتلی روش کار میکنمD:

یکی از یچه های مهد کودک خواهر زنم عاشقش شده بود بعد خواهرزنم ازش پرسیده ما که تفاوت سنیمون زیاده اونم گفته اشکال نداره عوضش تفاهم داریم:lllllll
بچه که نیستن کروکودیلند اینا:lllll

امروز سوار تاکسی شدم
راننده میگه: کجا میرید؟
گفتم: چهار راه فلسطین
بعد میگه:انقلاب نمیای؟
بهش گفتم:نه اقا همون چهاراه فلسطین پیاده میشم.
دوباره میگه:فردوسی هم میرم نمیای؟
بهش گفتم:نه اقا
دوباره با نهایت پررویی میگه:اگه میخوای نشاط هم میرم
منX-(
راننده :)
مسافرین داخل تاکسی :D

من فقط عاااااشق این تبلیغ جدیده tv ام چند تا تصادف فرمالیته نشون میده بنز و بی ام و تا صندوق عقب جمع میشه داغون آاااا ولی پراید تصادف میکنه فقط چراغ جلوش میشکنه بعد میگه: (سایپا مطمئن!!)

دارم تو 4جک می چرخم عمم هم با بچه ی 3 سالش نشسته پیش من داره جک میخونه عکس این لوازم شعبده بازی رو بالای صفحه 4جک دیده منم هدفون تو گوشمه ولی خاموش بود عمم به بچه اش میگه:نیگا این عکسه شبیه مهدی ی ؟!؟!؟!
بعد من نیگاش میکنم میگم:دستت درد نکنه من این شکلیم؟؟؟
با خنده میگه:مگه تو میشنفتی؟؟؟؟
ولی خودمونیما چه مچی گرفتیما؟!؟!!
عمه اس ما داریم؟!؟!؟

یکی از تفریخات این روزای من این شده که وقتی یه چیزی می خرم فرداش میرم همونو قیمت میکنم، بعد کلی خوشحال میشم که امروز گرونتر شده!:)

آهای شمایی که یکی دوستون داره ...
.
.
.
.هیچی !!!.
خوش به حالتون
هیشــــــــکی منو دوست نداره D: