دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

تو باشگاه با حریف تمرینی داشتم کار میکردم مشت تو شیکم هم میزدیم
نا قافل یه مشت از زیر دستش برم گذاشتم بالای شکمش اونم نتونست خودشو نگه داره یه دونه ازش در رفت صداش باشگاهو برداشت. منم از خنده کف سالن .............
استاد :))))))))))))))))
بچه ها :)))))))))))))))))))))))))
حریف تمرینی:((((((((((((
من همچنان :)))))))))))))))))))))))
مخترع سبک کیوکوشین :o
جکی چان :|

شما یادتون نمیاد، یه برنامه بود به اسم بچه هااااا مواظبببببب باشییییییددددد (مثلا صداش قرار بود طنین وحشتناکی داشته باشه! بعد همیشه یه بلاهایی که سر بچه ها اومده بود رو نشون میداد، من هنوز وحشت چرخ گوشت تو دلمه. یه گوله ی آتیش کارتونی هم بود که هی این طرف اون طرف میپرید و میگفت:
آتیش آتیشم، آتیش آتیشم، اینجا رو آتیششش میزنم، اونجا رو آتیششش میزنم، همه جا رو آتیششش میزنم
شما یادتون نمیاد: من کارم، مــــــــــَن کارم. بازو و نیرو دارم، هر چیزی رو میسازم، از تنبلی بیزارم، از تنبلی بیزارم. بعد اون یکی میگفت: اسم من، اندیشه ه ه ه ه ه، به کار میگم همیشه، بی کار و بی اندیشه، چیزی درست نمیشه، چیزی درست نمیشه
شما یادتون نمیاد خط کشهائی که محکم می زدیم رو مچ دستمون دستبند می شد
شماها یادتون نمیاد بازهم گل کریم باقری ابران 17 مالدیو صفر
کارد بخوره تو اون شیکم ، بیبین چقدر دارم میگم… / بازم مدرسم دیر شد حالا میگی چیکار کنم؟ / خونه ی مادر بزرگه هزار تا قصه داره / علی کوچولو این مرد کوچک ، خونشون در داره در خونشون کلون داره ../ آقای هدایتی .. / و... خاطرات جالبی بود و همیشه خواهد بود

شما یادتون نمیاد، قدیما تلویزیون که کنترل نداشت، یکی مجبور بود پایین تلویزیون بخوابه با پاش کانالها رو عوض کنه
شما یادتون نمیاد، وقتی سر کلاس حوصله درس رو نداشتیم، الکی مداد رو بهانه میکردیم بلند میشدیم میرفتیم گوشه کلاس دم سطل آشغال که بتراشیم
شما یادتون نمیاد، تیتراژ شروع برنامه کودک: اون بچه هه که دستشو میذاشت پشتش و ناراحت بود و هی راه میرفت، یه دفعه پرده کنار میرفت و مینوشت برنامه کودک و نوجوان با آهنگ وگ وگ وَََََگ، وگ وگ وَََََگ، وگ وگ وگ وگ، وگ...
شما یادتون نمیاد که کانال های تلویزیون دو تا بیشتر نبود، کانال یک و کانال دو
شما یادتون نمیاد، گوشه پایین ورقه های دفتر مشقمون، نقاشی می کشیدیم. بعد تند برگ میزدیم میشد انیمیشن
شما یادتون نمیاد، برگه های امتحانی بزرگی که سر برگشون آبی رنگ بود و بالای صفحه یه "برگه امتحان" گنده نوشته بودن
ای فدای دهه شصت

تاس من جفت شیش هم که می آورد،باز هم خانه ی "مارها" سهم من است...!

جشم تولد پسر عموم بود.من نشسته بودم اونم یکی دو متری ازم فاصله داشت من براش یه شوکول پرتاب کردم اون پرید با دهنش گرفت همه گفتن شانسی بوده و از این حرفا بعد پسر عموم برا اینکه ثابت کنه شانسی نبوده گقت یکی دیگه براش بندازم تو پرانتز بگم پسر عموم پاش جوراب بود و کف خونه هم سرامیک بود بعد من یه شوکول دیگه براش پرتاب کردم این بیچاره رفت بگیره یهو یه پاش رفت هوا با کمر خورد تو سرامیک.
خلاصه بعدش جشن تولد تعطیل شد بردیمش تو اتاق دراز بکشه خدایی کمر براش نموند.
اما برا همه حتی خود پسر عموم اثبات شد که دفعه اول شانسی تونسته شوکولو بگیره.

میگم من فکر میکنم یه رابطه ای بین اینا وجود داره که وقتی میخواییم نخوابیم به شدت خوابمون میاد اما وقتی کارمونو انجام دادیم اومدیم کپه مرگمونو بذاریم هر کاری میکنیم خوابمون نمیاد!!
من خود تنبیهی دارم اگه از یه مدت خاصی گذشت نخوابیدم بلند میشم دیگه نمیخوابم البته در مورد همه چیزم صدق میکنه مثلا گلاب به روتون تو دسشویی تا ده میشمارم ....
اینطوری خودمم هم از خودم میترسم کارامو دقیق انجام میدم!!
با خودم درگیرم ها!!؟؟؟

میدیدید چه حالی میده وقتی بارون یا برف میومد و میگفتن امروز مدرسه ها تعطیله؟!!!
اگه مریض هم بودیم خوب میشدیم!!!
به افتخار دروان کودکی یه لحظه به دوران کورکی فکر کن که بزرگ ترین ناراحتیمون شکسته شدن نوک مدادمون بود!!!

یاد اون روز بخیر که اولین جوکم در 4jokتایید شد آغا هی میومدم اینجا نگاه میکردم یه حالی میکردم
من)))))))))))
مدیریت 4jok!!!!!!!!!!!!!
کامپیوترم@@@@@@@@@@
بازم من)))))))))))))))))))))))

من بازم یه راهی پیدا کردم واسه جواب دادن به اونایی که خیلی سوال الکی میپرسن (در حکم همون پ ن پ هست ولی عذاب آور تر)
من این کارو همیشه انجام میدم که وقتی طرف میره رو مخم هر سوال کنه میگم :نه مثلا میگه:
غذا میخوری؟
من:نه
چای میخوری؟
نه
چهار جوک میری ؟
نه
پس چرا سیستم روشنه؟
نه
تو چه مرگته؟
نه
خاک تو سرت!
نه
دیگه منفجر میشه آزمایش کنید

تا حالا شده به خاطرش کتک بخوری؟؟؟؟؟؟؟؟.......زیر دستای پدرت،زیر لگدهاش،وقتی داره خفت میکنه،فقط دازی اشک میریزه،از تنگی نفس سرخ شدی،ولی حرارتش توی قلبتهتوی قلبت داد می زنی کاش الان اینجا بود نجاتت می داد،کاش بود و بغلت می کرد،کاش فقط یه لحظه فقط یه لحظه پیشت می اومد.اون وقته که میفهمی تنهایی..........................

اسمت راگل گذاشتم ،ترسيدم پژمرده بشي ، اسمت راآفتاب گذاشتم ترسيدم،غروب کنى.حالااسمت رانفس ميذارم تاهروقت رفتى منم باخودت ببرى.

با دوس دخترم رفتیم خونه مامان بزرگم شانسٍ کجٍ من همسایش اومده بودش خونشون!
همسایهٍ:امیــــــــــر منو که یادته پسرم؟؟
من: نه متاسفانه به جا نمیارم!
همسایهٍ: بابا منم ساجده خانوم اومدی خونمون دستشویی کردی رو فرشم! نه نه الان که فکرشو میکنم یه بار دیگه هم اومدی دستشویی کردی رو فرشام! یعنی 2بار! اما الان ماشاالله مردی شدی 21سالت شده؟؟!!
من:)))) با اجازتون!
یعنی فقط یادمه دوس دختر پاشد رف تو حیاط مـــــــُرد از خنده!!
بعد میگه: امیـــــــر مگه مهسایٍ من چشه میخای بری دخترٍ غریبه بگیری؟؟!! یادته چقد باهم بازی میکردین؟؟ یا مگه دختر تو فامیل کم دارین؟؟
بــــــــــــابــــــــــــا به پیر به پیغمبر من اینُ نمیشناسم!
فک و فامیل کم بود همسایشونم ول نمیکنه مارو!!
لامصب آخــــــــــه این چی بود جلو طرف گفتی؟؟
حیثیت ریخته بود جمش کنید برا منه!!

نون و پنیر آوردیم … دخترتونو بردیم …
دخترمون ارزونیتون … نون و پنیر بدید بهمون …
(تاثیر افزایش قیمت نان) – “مراسم خواستگاری امروز”

ﻣﺎﻣﺎﻥ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﻪ ﭘﺴﺮِ ﺍﻭﻧﯿﮑﻪ ﻣﺮﻏﺪﺍﺭﯼ ﺩﺍﺭﻩ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﺜﺒﺖ ﺑﺪﻡ ﯾﺎ ﺍﻭﻧﯿﮑﻪ ﻧﻮﻧﻮﺍﯾﯽ ﺩﺍﺭﻩ ؟
“ﺟﺪﯾﺪﺗﺮﯾﻦ ﺩﯾﺎﻟﻮﮒ ﯾﻪ ﺩﺧﺘﺮ ﺧﻮﺵ ﺷﺎﻧﺲ”

رفتم یه آهنگ دانلود کردم خیرِ سرش 3 دقیقه
دقیقه اولش فقط آهنگه
دقیقه دومش معرفی میکنن خودشونو
20 ثانیه وسطش یه چرت و پرتایی میخونه
40ثانیه آخرش دوباره خودشونو معرفی میکنن!!
ترانه سرا و آهنگ ساز :)))))))
ساسی مانکن :))))
من :||||||||
اینترنت :)))))
باز من :\\\