دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

سر کلاس بودیم یه معلم جدیم سرمون بود وسط درس اومد جوک گفت
حالا جوک گوش کونید
یه روز از یه نفر می پرسن جنگلو دیدی میگه نه هر چی نگا کردم درخت بود جنگلو ندیدم
بعد ما موندیم چیکار کنیم از بیمزگی بخندیم خودمونو قلقلک بدیم نخندیم که یدفه یکی از بچه ها بلند زد زیر خنده
قیافه ما:)
قیافه معتم:(

" ویژه من و تنهایی "
دیروز دکتر می گفت مویرگ های نمی دونم چی چی قلبت گشاد شده !
خداییش دکترم دکترای قدیم !
عکس و آزمایش نمی خواست هر بچه ای هم از تو چشام می تونه بخونه که دلم تنگ شده...
حالا آقا می خواد تنگ ترشم بکنه !

گاهی تاوان شیر بودن حبس کردن خود در قفس است اما شغالان درشهر آزاد می گردند وادعای گرگی هم می کنند

توی زندگیم هروقت به دوراهی رسیدم، بدون استثنا میدونستم راه درست کدومه. اما همیشه راه اشتباه رو انتخاب کردم. میدونی چرا؟
چون راه درست لعنتی همیشه سخت تر بود.(آل پاچینو در فیلم بوی خوش زن)

هفته ی پیش همگی باهم به اتفاق خانواده مریض تشریف داشتیم به جز خواهر بزرگم.رفتیم دکتر .خواهرم برگشته میگه ما خانوادگی اومدیم تخفیف بدین طرف کلی خندید فکر کنم شوخی شوخی تخفیف داد.نوبتمون شد رفتیم تو دکتر دیده تعدادمون زیاده برگشته میگه میخواین دختردایی دخترعمه و دخترخالتونم بیارین.یکی یکی معاینه کرده خواهرم میگه یه 40 50 تا آمپول بنویسین.دکتره رو به بابام میگه اگه این دخترتون مریض شد حتما بیارین اینجا براش پینیسیلین بنویسم.دکتره بانمکه داریم؟؟؟خواهر خوشحاله داریم؟؟؟؟؟

دل بی روح جنس آهنت را دوست دارم
خطوط درهم پیراهنت را دوست دارم
نگاه با همه بیگانه ات را دوست دارم
غرور سرکش دیوانه ات را دوست دارم
تن سوزان مثل آتشت را دوست دارم
بهاری و من آن عطر خوشت را دوست دارم
به هر لحظه کنارم بودنت را دوست دارم
تماشایی تو هستی دیدنت را دوست دارم

به یاد من هر شب به آسمان خیره شو،
سیاهیش سهم من...ستاره هاش مال تو
به جای من ب اقاقی ها نگاه کن
شاخه هاش سهم من...خوشه هاش مال تو
یاسهای باغچه را در اضطراب نبودنم رها مکن
مهربانتر شو و گلهای باغچه را نوازشی کن
خارهاش سهم من...غنچه هاش مال تو
من جز خاطره چیزی ندارم که به تو بسپارم
پس مرا ببخش ک بی خبر میروم
غربتش سهم من...انتظارش مال تو...‏!!‏

آقا گفتن استرس زیادشم خوب نی ولی یه کم که دیگه لازمه؟
امروز سر جلسه هم هر کیو نگا می کردم خواب بود!د آخه برادر من شما که می خوای بخوابی هم تو خونت بخواب نیا اینجا همون ....مثقال اعتماد به نفس ما رو هم .... مال کن
واقعا که...

راس میگن اعتماد به نفس، زیادیشم خوب نیس!!!!
اوایل ترم بود همه جوگیر ،می خواستن واسه ارشد بخونن یکی از بکس که خیلی ادعاش می شد می شد ازش پرسیدم فلانی حالا کدوم دانشگاه مد نظرت هست؟باد به قب قب انداخت گفت:فقط علم و صنعت،مهد مهندسی صنایع.اواخر آذر دیدمش دوباره از اوضاش پرسیدم گفت:بابام گفته همین فردسی مشهد قبول شو شهرستان نمی ذارم بری.منم گقتم فردوسیم خوبه!
آقا ماه پیش همین موقع از حال و اوضاش پرسیدم ،گفتم ایشاا...فردوسی رو شاخه دیگه ؟برداشته میگه :فردوسی سخت می گیرن .غیر انتفایی سجاد حرف نداره!!!!!
آقا سرتونو درد نیارم دیشب زنگ زدم بهش گفتم واسه فردا آماده ایی بترکونیم ؟
نه گذاشت و نه برداشت گفت:
حالا امسال آزمایشیه ایشاا..ساله بعد!!.....
منو بگی چنان عصابم خورد شده بود که اگه دستم بهش می رسید بلایی به سرش میاوردم که به تاریخ بپیونده..آخه مرتکه ...
ولش کن بی خیال

ما اخر نفهمیدیم چه فرقی بین من و داداشم هست !!!!هر چی میشه تقصیرا گردنه منه .باباومامانه شما هم اینطورین یا فقط ما از این هدیه ی با ارزش بهرمندیم!!!!!اگه با هام موافقین بکوب لایکو!!!

چه خيانت قشنگي؛
تهيه كننده : دوستم
كارگردان: عشقم. . .

گاهی وقتا زار زار گریه نمیکنی...
بغضت میگیره و یه قطره اشک از چشمت میاد که انگار از وجودت آب شده و داره میریزه...

دوستان عزیز 4 جوکی یه سوال برام پیش اومده:
شما یا دارین فانتزی میزنن و تو افق و دود و... محو میشین یا دارین سوتی میدین یا دارین از دست این دهه هشتادی ها فرار میکنین!پس کی به کارتون میرسین؟اون وخ میگن چرا مملکت پیشرفت نمیکنه!

دیـــروز رفــتـــم خــــونـــــه عــمــو ایــنـــا.. پــســـر عــمـــوم تــو ســالــن خــوابــیــده بــود
عـــاغــا گــوشــیــشــو ورداشــتــمــو رفــتــم تــوآشــپــزخــونــه یــواشــکــی تـــوشــو بـــگــردم
یــهــو بــیــدار شــد رنــگــم پــریــد گــوشــیــو انــداخــتــم بــالای یــخـچــال..
رفــت تــالار انــدیـشــه(wc)..مــنــم اومـــدم گــوشــیــو وردارم بــذارم ســر جـــاش
یــهــو یــه ســکــتــه نــاقــص زدم آخــه کــی عــســل مــیــذاره بــالای یــخــچـــال :|
هــیــچــی دیــگــه بــا ســرعــت نــور شــســتــمــش خــشـــکــش کــردم گـــذاشــتــم ســرجــاش بــعــدم زدم بــیــــرون :|
هـــرلــحــظــه مــنــتــظــرم یــکـــی بــیـــاد تــو خـــونــه خــفــتــم کــنــه خـعـــلــی اســتــرس دارم :|

مهمون داشتیم این مهمونامون یه گودزیلا از این دهه هشتادیا داشت از اون لحظه که اومده بودن این گودزیلا یه سر رو مخم راه میرفت ومیگفت من مداد رنگی میخوام اون لحظه تنها کاری که به ذهنم رسید این بود بهش گفتم بیا تو اتاق تا بهت بدم منم گردنشو گرفتو با کله کردمش تو سطل اشغاله اتاق از اوون روز به بعد هر سری که میان از کناره مامانش تکون نمی خوره !!!!یه همچین ادمی هستماااااا!!!