دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

از وقتی تبلیغات رایتل تو تلویزیون شروع شده نمیدونین چه وضعیه تو خونمون مامانم گیر داده به داداشم برو یه دونه از این
سیم کارتها بخر از این به بعد زنگ میزنم ببینم کدوم قبرستونی؟ با کی میگردی؟عروسمو ببینم چه شکلیه؟
همراه اول و ایرانسل !!!
رایتل ))))

کلاس پنجم بودم اول سال ناظم داشت مامور انتظامات انتخاب میکرد منو انتخاب نکرد منم اعصاب خط خطی تو حیاط گیر دادم به یکی تا میخورد زدمش بردنم دفتر ناظم گفت چرا زدیش گفتم آقا به شما داشت فش میداد پسره برگشت گفت بابایی دروغ میگه...
طرف پسر ناظم بود
تا میخوردم ناظم نواظشم کرد

هموطنان عزیز
دیگر نگران خرج سفره عید خود نباشید !
با پشتوانه و کوشش دانشمندان 4جوک به جای پسته خندان پسته اخمو ( بفهم دیگه همون پسته دهن بسته س ) پا به عرصه رقابت میگذارد
پسته اخمو با دوام و ماندگاری و طول عمر بیشتر
از این پس بر سفره عید چیزی جز پسته اخمو نگذارید
پسنه اخمو پسته ای برای تمام فصول
با پسته اخمو شما حتی از خطر گودزیلاها هم در امانید !!!
@ روابط عمومی صرفه جویی 4جوکی @

از حریر دل ببافم فرشی از نقش ونگار,تا وجودم را بیاندازم به زبر پای یار
تا که یارم نگذرد از روی فرش این حقیر,این دل ماتم زده دایم بماند بیقرار
رنگ گلهای وجودم رنگ زردی می زند,تا نیاید یار من هرگز نمی گردد بهار
شعر از مهدی حبیبا,,آشفته,,

اقا دور از جونتون ما قسمتمون شد بريم يكي از فيلماي جشنواره فجر رو ببينم. اقا يه صحنه بود كه يك هواپيماي جنگي فرود ميومد. ديديد موقع فرود يه چتر پشتشون باز ميشه ك سرعتشون كم بشه. اقا اينو ك نشون داد دوتا دختر دوتا صندلي اونورتر نشسه بودن. يكيشون گف اين چيه! انگار خراب شده. بعد اون يكي گف نه بابا فك كنم پرچم صلحه!!!!!!!!(جون مولي اگه يك كلمه كمو زياد گفته باشم نگفتم) در اين صحنه بود ك بنده حقير از شدت دل درد ب زيز صندلي پناه برده و داستان ر فراموش.
خدايا ما با كيا شديم ٧٠ ميليون!!!!!

**پـــــیـــــشــرفـــــــت یـــعـــــنـــی ایــن** :
دیروز رفتم یه سیمکارت دیگه بخرم(خخخخخ آخه نیست که خیلی هم زنگ خور دارم فقط هر روز مامانم بهم زنگ میزنه میگه داری میای نونم بخر).خلـــاصه 5هزار تومن دادم دوتا سمیکارت دوقولو بهم داده تازه یکیش دوهزارتومنم شارژ داشته (الان فهمیدید ایرانسلو میگم؟) یعنی در اصل میشه هر سیمکارتی 1500تومن.بعد من یه لحظه یاد بابام افتادم که چند سال پیش یه خط خرید یک میلیون وپونصد هزار تومن تازه چندماه بعد بهش تحویل دادن.دیگه پـــــیــــــشـــــــــرفــــــــــت بهتر از از این می خواید؟؟؟؟
درسته که پراید 3برابر گرونتر از چند سال پیشه ولی به جاش سیمکارت هزار برابر ارزونتر از چند سال پیشه
""بـبـیـنـیـد مـن چـه پـسـر خـوشـبـیـنـی هـسـتـم خـو یـه ذره از مـن یـاد بـگـیـریـد دیـگـه""

استخوانم را تراشیدم به خون دل زدم,نقش زیبای نگارم را به روی گل زدم
میدمیدم روی گل تا گل بگیردجان من,میدمم قدری که در جسمم بمیرد جان من
شعر از مهدی حبیبا,,آسفته,,

من غرورم را ب راحتی بدست نیاوردم, ک هر وقت دلت خواست خردش کنی. غرور من اگر بشکند, با خرده هایش, شاهرگ زندگیه تورا نیز خواهم زد.

حمید گودرزی:
خورشیدهای هر انسان به تعداد روزهایی است که به شب می رساند
هر شبی که فرا می رسد یک خورشید خاموش می شود.. .
خورشیدی که در روشنایش بسیاری از وقایع تلخ وشیرین آینده مان پیداست.
شاید کمی تلاش تلخی های آینده مان را نیز به شیرینی بدل کند.. .
‏"اگر بی توجه روزمان را شب نکنیم و خورشیدمان را از کف ندهیم."

این روزا ها همه در مورد روز ولنتاین و مخاطب خاص و در مورد چه هدیه های برای عشقشون بخرن صحبت میکنن
منم میخوام به مخاطب خاصم بگم آقا جان تویی که مخاطب خاص منی و جان و دلم فدای تو که در این آشفته بازار عاشقی تورو تنها گذاشتم و مخاطب عام همه شدم
مهدی جان ببخش که دستم خالیو از این همه گناه رو سیاهم تو با لطف و مهربانی خودت ببخش
اللهم عجل ولیک الفرج

در آرزوی وصلش میسوزم از فراغش,هرثم زند به چشمم سوسویی از چراغش
در حسرت نگاهی از چشم ناوک انداز,تاکی زمن صبوری در خیل جلوه ی ناز
زنجیر زلف دلبر چون بند آتش افروز,بر خنده ای نشد باز آن لعل خانمان سوز
(آشفته)گشته ام باز زین حال بی قراری,طاقت نمانده در جان زین زخمه های کاری
شعر از مهدی حبیبا,,آشفته,,

بچه ها کیا مث من هنوز خواب دبیرسانشونو میبینن؟من ماهی یبار خواب میبینم که یک شنبه اس منم نرفتم بعد معلمم به دوستام گفته بهم بگن که دیگه راه نمیده تو کلاس.هر دوماهم خواب میبینم که شنبه اس بعد صبح پا میشم تازه دارم برنامه کلاسیمو میبینم بعد میبینم ای وای نصف کتابو درس دادنو من همش جیم شدم...اعتراف مکنم من همچین ادمی بودم اما اگه میدونستم تا سالیان طولانی قراره خوابشو ببینم خوب همچین نمیکردم.....خیلی وحشتناکه.....

بر لب پیمانه ام لبهای دلبر خورده است,از همین رو این می ازمن عقل وجانم برده است
بوی دلبر در هوای این سرا پیچیده است,من زمین گیرم ز این بو چون توانم برده است
شعر از مهدی حبیبا,,آشفته,,

میگم بعضی از این استادا هم مریضنا رفتم جواب امتحانو ببینم داه 10تو امتحان هشتا سوال داده بود هفتاشو با تقلب کامل نوشتم اون یه دونه سوالو از قص ننوشتم چون امتحانش سخت بود تابلو نشه وگرنه تقلبش بود خو لامصب نمره بچه مردمو بده بره دیگه مگه مریضی این همه زحمت کشیدم نوشتم تازه مراقبه داشت شک میکرد چون هیچکی نمی نوشت استرس گرفتم همین کارارو میکنید که بچه مردم فرار میکنه میره خارج {افغانستان}فرار مغزها میشه دیگه أه ه ه

یارو ادد کردم مسیج داده :))
با چادر سفيد add کردي، با کفن unfriend مي‌کني...!!! =))