دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

%yourghon%
بیا یادی بکن از یار خسته
غبار دوری ات بر دل نشسته
دگر تیری نزن بالی ندارم
وجودم از غمت درهم شکسته

من یه پسرخاله ی دهه هشتادی دارم که هشت سالشه. باشگاه کاراته هم میره و کمربند مشکی داره. خلاصه وحشی به معنای واقعی کلمه ست! یه بار داشتم با داییم صحبت میکردم که این پسرخالم اومد و به من گفت چطوری منگل؟!
داییم گفت چرا هیچی نمیگی بهش؟ منم که میدونستم اون چه موجودیه گفتم ولش کن بابا بچست!
دودقیقه بعد دوباره اومد و بهم گفت چطوری منگل؟! داییم گفت مهدی تو بزرگتری. نباید اجازه بدی باهات اینطوری حرف بزنه. برو یه دونه بخوابون تو گوشش. منم گفتم بیخیال بابا بچست. ولش کن!
دفعه سوم که اومد و بهم گفت منگل، داییم دنباش کرد که بگیرتش و ادبش کنه. این پسرخاله ی ماهم داییمو یه گوشه گیر آورد و عین لاک پشتهای نینجا افتاد به جونش و تا میخورد زدش!
بعد داییم بدون اینکه چیزی به روی مبارک بیاره اومد و دوباره مشغول صحبت شدیم. بازم این پسرخالم اومد و گفت چطورین منگلا؟!!!
من به داییم گفتم با تو هم بودا! چرا نمیری بزنیش؟
گفت ولش کن بابا بچست!!!
منم رفتم تو آشپزخونه و شروع کردم به گاز گرفتن یخچال!

اولین جلسه ی ریاضی این ترم رفتم سر کلاس دیدم حدود ۸۰، ۹۰ درصد بچه ها آشنان! استاد هم همون استاد ترم قبلمون بود. یه خورده اینجوری (O_o) شدم بعد گفتم ببخشید استاد اینجا کلاس ریاضی۱ هست دیگه، درسته؟ گفت آره!!!
خخخخخخ... من فکر میکردم اشتباهی اومدم تو کلاس ریاضی ۲، نگو بچه ها همه افتاده بودن داشتن دوباره ریاضی ۱ میخوندن!
یعنی یه همچین کلاس باهوش و با استعدادی هستیم ما!!!

((خاطرات نسل سوخته))
تو دورانی که ما میرفتیم دبستان فقط بچه سوسولا بودن که کیف داشتن الباقی بچه ها یه کش مینداختن دور کتاباشون ،خودکارا روهم با یه گره دریایی محکم میکردن دور کش،

لذتی که در چند روز تعطیلی قبل سال تحویل هست، در 13 روز تعطیلی بعدش نیست...!
اعضای موافق لایک فرمــــایند!!!

داشتم تو خیابون راه میرفتم که یک پراید اومد دو تا مادام پیاده شدن با چه غروری
بعد پرایده اومد دنده بزنه بره دنده جا نخورد وزاررررررررررررررت صدا داد
یکی از مادام ها گفت ای وای فک کنم ماشین بهروز شکست
همون جا من به چاه نفت رسیدم
من؛))))
پراید 17میلیونی؛/////
سایپا مطمئن:0
بهروز (0_o)
مادام:-#

اینجانب کشف کردم که:
هیچ کدومتون تا حالا به این موضوع توجه نکردین که خورشید هم هر روز میره تو افق محو میشه .
اگه قبلا کسی اینو کشف کرده که هیچ اما اگه من اولین نفرم ،
باید بگم که این موفقیتو مدیون پدر ومادرم، داداشام ،پسر خاله هام ،اصغر اقا سوپری محل و.... هستم

ملت از خونه زنگ میزنن بیرون غذا سفارش میدن من از بیرون زنگ میزنم خونه سفارش میکنم غذامو نخورن :|

افسوس كه اين مزرعه را آب گرفته دهقان مصيبت زده را خواب گرفته ....

پسرخالم 19سالشه نامزدکرده.دوسال ازمن بزرگتره(هردوتا مون سال چهارم دبیرستانو میخونیم).چن وخ پیش خونه خالم دعوت بودیم.پسرخاله وخانومش هم بودن
پسرخاله گفت:روان شناسا میگن هر کی تو سن نوجوانی ازدواج کنن خوشبخت میشن وبهترین زمان ازدواج نوجوانیه.
به بابام میگه:شما نمیخاین اینو(منظورش منم)دوماد کنین.مامانم میگه:اتفاقا همین تصمیموداریم.
من:؟؟؟؟!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چن وخته مامانم با بابام اسم چن تا دخترو نشونم میدن میگن نظرت چیه؟(اگه سر راهی ام بهم بگین)
بچه ها نظرتون درباره خودشی با اسید چیه؟آخه تو خونمون چیزدیگه پیدانمیشه

ای خداااااااااااااا
امروز به آرزوم رسیدم!
شب قبل ولنتاین!
بزرگترین آرزوم برآورده شد!
مخاطبه خاط که نداریم...دلمونم گرفته بودم پا شدم رفتم هفت حوض یه ذرت مکزیکی بخورم!
بغله یارو وایساده بودم که یدفه دره دستگارو برداش ...
عاقا دود زد بیرون ازدستگاه!منم تو افق برا 10 ثانیه محو شده بودم!
هنوز باورم نمیشه!
به بنده خدا گفتم دو ساعت داش میخندید!
چیه خو؟
دیوونه هم خودتی!
هههههی خدا.....این شادیو از ما نگیر!
از امشب هر شب میرم یه ذرت میخورم که 10 ثانیه افقو ببینم!
بچه ها همتونو دیدما!
همه بچه های 4جوک دور هم تو افق جمع بودن!

عاقا همه چی قبول....ولی اینو دیگه کجای دلم بزارم؟
آخه انصافی نیگا:
اس ام اس های سیو شده تو گوشی مامانم به صورت فایل بندی:
1-جوک
2-تبریک
3-عاطفی
حالا اینا همش جا شد اینو نیگا:
4-اموات!
بعد رفتم اینو باز کردم توش شماره قبر فک و فامیلمو دیدم!
هیچی دیگه...یه قرار با اموات گذاشتم با هم تو افق محو شیم!

خونمون گوسفند آوردیم.برادرزاده ام(نام مستعارگودزیلا)گوسفندو بغل میکنه میبوسه بهش میگه با من دوس میشی؟
من با اون سنم از گوسفند میترسم باز اون گوسفندو با لگد میزنه.(
چن روز بعد گوسفندو کشتیم.گودزیلاهه میگه:چرا دوستمو کشتین؟
میگم:اشکالی نداره عوضش دوستتو با هم دیگه میخوریم.با این حرفم آروم که نشد دیدم بدتر,مث خر(همان گودزیلا)گریه میکنه.
ازبس گریه کرده بود چشاش مث هندونه باد کرده بود.تا یه هفته نه حرفی نه غذایی نه هیچی,آخرشم خودم یه گوسفند عروسکی براش خریدم تا بلکه آروم بشه بازم نشد.یه دو هفته بیمارستان بود بخاطر سوء هاضمه.بالاخره رفتیم یه گوسفند براش خریدیم.*خدایا از این همه غصه کمرم شگست*از چی بگم؟؟/

به نام خداوندی که طاووس را آفرید تا بوقلمونی مثل تو قیافه نگیره

مهم نبوده سوختنم، دور از تو پرپر زدنم، مهم تو بودی عشق من، نه قصه شكستنم، به افتخار عشق تو میگم كه بازنده منم...