آقا به جـــان خودم راست میگم ، امروز یه پسر جوون ماسک به صورتش زده بود ، یه آن ماسکشو داد پایین یه سیگار روشن کرد و گذاشت رو لبش !
شرکت دخانیان :|
ریـه :|

:|
:|

تـــنـها قســــمـــت خـــوب سرمـــا خوردگــــی ، عطسه کــــردنشه!
هـــــمـــیــــن !!

هر موقع تو یخچالمون شیر داره فاسد میشه و موز دار کپک مامانم لطف میکنه برامون و شیرموز قهوه‌ای درست میکنه!

این روز ها از از عشق های امروزی نمیتوان داستانی به بلندی شنگول و منگول نوشت چه برسد به شیرین و فرهاد

پدربزرگ تعریف میکرد زمانی که میخواست خونه بگیره 2000 تومان بود پول نداشت.!آخه خیلی گرون بود!!!
یه زمانی گرونی رو زمین بود...........
بعد شد خونه ..................
الان شد لباس 140000
و کفش 70000
پسته 45000
تخمه 19000
چیپس با
هوا
4 جوک ارسال هر جوک 10000 اوشلوق!!!!
.
خدایا 4 جوک را از مانگیر.
با یه لایک بلند آمین بگو.

قديما عشق اتوبوسي بود !
تو نيگا ميكردي ، اون نيگا ميكرد
تو نيگا ميكردي ، اون نيگا ميكرد
تو نيگا ميكردي ، لامصب اون پياده ميشد!!
تو عين اوسكلا ميموندي تو كف !!!

مهم ترین فانتزی من اینه که یه روز منو بفرسند کره جنوبی فقط 48 ساعت بهم وقت بدند تمام چیزایی که توی این چند سال می خاستم عز اینترنت دانلود کنم ولی به خاطر سرعت پایین نتونستم رو دانلود کنم برگردم.
به خدا بر می گردم.

رکورد فحش خوری رو هم باید بدن به این زنه که میگه : مشترک مورد نظر در دسترس
نمی باشد :|

شما هــم وقــتـی وسـط غـذا خــوردن زبــون یا دهنـتـون رو گــاز میـگیــریـد غــذا تــا آخــرش واستون کــوفــت میــشــه!!

همـراه اول! تبلیغ کرده :
فـلان جـایزه فقــط برای مشــترکین " همراه اول "
خوب لامصــب میخواستی به مشــترکین ایرانــسل جــایزه بــدی !!

خالم تازگیا صاحب یه دخمل نازشده دیشب رفتیم خونشون بابام کولن آبرومون مشروط کرد یه نگاه انداخته به بچه بعدبه شوأرخالم برگشته میگه آره ممد تاگوساله گاو شود دل صاحبش آب شودکه یک دفه ای مثل برق گرفته ها فهمید چه سوتی ناخداگاهی داده نمیدونیدچه جوری جمش کرد من داشتم ازتو خودمو گاز میگرفتم آخ إی کاش بودینوقیافه ممد رومیدیدین کلا آبرومون شات دان شدش رفتش

اون موقع که پراید 7 تومن بود تو ایران تا پنج سال نایلون رو صندلی رو برنمیداشتن حالا که شده بیست تومن حتما" تو خونه یه اتاق خواب براش درنظر میگیرن که خدای نکرده دچار اضطراب شخصیتی نشه

اون موقه ها یه عده با چادرای ماماناشون تو کوچه خاله بازی
میکردن..یه عده دنگی دنگی توپ دولایه میردن...مامان های مهربون با
آب سرد کهنه بچه میشوستن..بوی نون پنیر و نارنگی تو
کیفای مدرسه...همه چیز خوب پیش میرفت تا اینکه بزرگ شدیم...

هعی کاش ما هم یه مریم بانو داشتیم میشستیم باهاش دو ساعت با موبایله همراهه اولمون حرف میزدیم بععد تازه همراه اول بهمون جایزم میداد:'(
همچین آدمه متاثثریم من;-)

عاغا ما ی برادر داریم با بالش کشتی میگیره شکست میخوره تازه بعضی وقتا مصدومم میشه..!