دیروز رفتم یه مغازه قبل از خرید پرسیدم ببخشید کارت خون دارین؟
فروشنده گفت بله داریم من هم طبق عادت پرسیم : چنده؟

من یه تفاوت عمده با پت و مت دارم و اون اینه که افکار پت و مت گاهی وقتها درست از آب درمیاد

سبزه هایی که مامانم مثلا میخواس واسه عیدسبز کنه اندازه نیم سانت سبز شد بعدش چنان بودی تقفنی گرفت که با ظرفش انداختیمش دور ماهیه منم که مرد خدا عید امسالو بخیر کنه :دی

همه میدونن که بازده عشقی دانشگاه ها از بازده علمی اون بیشتره! بعله :دی

خودتونو آماده کنید برا این شوخیایی که مثلن
من از پارسال تا حالا حموم نرفتم
در روز اول و دوم فروردین
:|

الان تو شریعتی یکی از پشت زد بهم
پیاده شدم دیدم راننده ماشین پشتیه خون صورتشو ور داشته
حول کردم میگم آغا انقد شدید نبود تو چطوری اینجوری شدی ؟
میگه دستم توو دماغم بود زدم به تو آرنجم خورد به فرمون انگشتم تا بند دومش رفت توو دماغم
تعریف کردن داره آخه؟؟؟؟
خبرت خسارت بخوره تو سرت تعریف نکن واسم حداقل (اينو جايي خوندم)

بی تو میمیرم عزیزم بیا تا تنها نمونم/چرا تو حسرت عشقت لحظه هامو بسوزونم...
شعر من برای گلکسی اس 4!!!!

دیشب پشت چراغ قرمز یه دختره خشگل و ناز توی یه سانتافه بود ... براش دست تکون دادم ، اونم همینکارو کرد و بوسم برام پرت کرد ! خلاصه عشق وصفا و صمیمیت .. خیلی خوشگل داشت پا میداد . . . . . . . . . . . فقط تنها ایرادی که داشت این بود که سنش حدودِ 4 یا 5 سال بود

یادش به خیر زمانی كه راهنمایی بودیم یه دبیر داشتیم هر موقع از دست ما عصبانی میشد میگفت: گوساله ها خجالت بكشید من جای پدرتون هستم!

میگن تو بهشت هر دانشجویی که بخواد ورزش کنه بجای کیسه بوکس
یه استاد از سقف آویزون می کنن که بهش مشت بزنه :|
خدایا بهشت را قسمت همه دانشجوها بفرما... آمـــیـن !!!

هوس کوکتل شاه میگو با سس خرچنگ و خاویار فراوان و کنیاک هنسی کردم... منتها تاحالا نخوردم... :|

توی ایران واسه رانندگی یا باید گواهینامه داشته باشی یا نیسان!

یه سوال خیلی وقته ذهنم رو مشغول کرده
خونه پت و مت رو کی مرتب میکنه؟

می گم این گود زیلا های فامیلم دیگه چشم و گوششون باز شده.دیروز پسر خاله ی گودزیلا مو دیدم که از تو جیب باباش یه عالمه پول برداشت و رفت بیرون.تعقیبش کردم ببینم کجا میره.آقا وقتی دیدم تو پارک واسه ی یه دختر هم سن و سال خودش نیم کیلو پسته ی خام درجه ی یک خرید از نوک بلند ترین موی سرم تا یر آمده ترین قسمت کف پام سوت کشید.(خدا شانس بده)

قسمت دوم :
... ماشین شروع به آتیشیدن میکنه اما یه دفعه از ماشین یه صدایی میاد : کصااافت! منم عباس!!!!من در حالی که هنگ کردم برمیگردم و جفت پا میرم تو شیشه ماشین اما نمیشکنه !!از اونجایی که عباس با خودش یه 4لیتری اسید داره مثله برق و باد اسید رو میریزه رو شیشه ماشین و میاد بیرون . در حالیکه داریم از ماشین دور میشیم ماشین پشت سرمون بووووف!!(آره دختر هم با ماشین ترکید!)از عباس میپرسم داداش ! اون دختره کی بود؟ عباس هم میگه مسافر بود خو! منم داشتم میرفتم خونمون. راستی چرا تاکسی رو سوزوندی؟ راننده بنده خدا یه دیقه رفت مغازه کار داشت . زدی ماشینشو منفجر کردی!!!من هم بدون هیچ حرفی مابَقی تخمه ام رو میشکونم و دو نفری تو پسته فروشی محو میشیم. . .
پایان.