دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

اعتراف میکنم

  257901

اعتراف میکنم 70 درسد جوک هایی رو که میخام ارسال کنم رو از طرس اینکه قلط املایی داشته باشم نمی فرصتم شما هم اگه قلط املایی زیاد دارید ثعی کنید جوک نفرثتید با طشکر !!!
#مسترسجاد

  257891

اعتراف میکنم ...
ی بار مزاحمی زنگ زدع بودم ،طرف دوبارع بم زنگید
بش گفتم دادا من الان تو خیابونم نمیتونم جواب بدم ...
وقتی گوشیو قطع کرد تازع به عمق فاجعه پی بردم ...
گوشی تلفن خونه دستم بود ...////:

  257779

‏اعتراف میکنم
يكى از سخت ترين عادت های زندگیم اينه كه وقتى تبليغاى تلويزيون پخش ميشه بايد جلوى خودمو بگيرم و كلمات و شعراشرنو با فحشاى مختلف جايگزين نكنم
واقعا صداوسیما با خودش چی فکر کرده؟

  257740

‏اعتراف میکنم
يكى از سخت ترين عادت های زندگیم اينه كه وقتى تبليغاى تلويزيون پخش ميشه بايد جلوى خودمو بگيرم و كلمات و شعراشرنو با فحشاى مختلف جايگزين نكنم
واقعا صداوسیما با خودش چی فکر کرده؟

  257582

اعتراف میکنم از دوساعت قبل از لحظه سال تحویل تا پنج ساعت بعدش خوابیدم تا این جمله رو نشنوم:
«گوشی رو میدم سارا عیدو تبریک بگه»
هنوزم نمیدونم یعنی چی این کار آخه:(

  257219

اعتراف میکنم ۵۰ ٪ لایک هام خودم زدم با گوشی فامیل ،دوست ،آشنا ،تهدیدو...

  257199

اعتراف میکنم این سوال امنیتیه هست تو بخش نظر دادن
اونو من با ماشین حساب میزنم

  257101

من سر گرفتن گواهی نامم تاحالا بخاطر چیزایی رد شدم که حتی شما تصورشم نمیکنید !!

یه بار زده بودم دنده جهار بجای دنده عقب و تلاش میکردم ماشین رو به عقب ببرم و میگفتم این چرا نمیره عقب که بعد چندی تلاش سرهنگه پرتم کرد بیرون گفت زدی دنده چهار انتظارم داری بره عقب!!

یه بار سر اینکه یه خیابون دوتا کوجه کنار هم داشت یکی اریب یکی مستقیم. بهم گفت برو سمت راست من اشتباهی تو اون یکی دیگه پیچیدم بعد گفت منظورم اون یکی کوچه بود نه این. منم بجای اینکه دیگه همونو ادامه بدم و برم برگشته بودم و اون یکی کوچه رو نکاه می کردم و باخودم فکر میکردم چرا تا حالا ندیده بودمش و اینکه چه کوچه درازیه و در حین همین افکار سعی میکردم ماشینم برش گردونم تو اون کوچه که خاموش کرد. سرهنگه هنگ کرده بود که دارم چکار می کنم دقیقا!

یه بارم هر کاری می کردم با پام گازو پیدا نمیکردم کلمو کردم پایین ودنبال گاز میگشتم سرهنگه میگفت چکار می کنی خیلی صادقانه میگفتم چرا هر چی میگردم گازو پیدا نمیکنم!!!

و این ماجرا همچنان ادامه داره...

  256906

هیچ چیز آرامش بخش تر از یه شلوار نخی گشاد گل گلی و ی لیوان چاایی میوه ای و بالش و پتوم نیس :))





بعضی وقتام بذارین جهان به ی ورتون باشه♡

  256900

اینکه داریم اینقد سختی می کشیم بیشترش بخاطر اینه که دنیا رو خیلی جدی گرفتیم...

در حالی که خدا گفته دنیا بازیچه و سرگرمی بیش نیست...

  256796

من که هنوز باورم نمیشه اروپاییها با اینهمه پیشرفت و ادعاشون، هنوز وقتی

میرن دستشویی خودشون رو نمیشورن...!

  256795

با یه پسره دوست شدم سگش مرد تا چهل روز ميگفت مرسی كه هستی جای خاليشو پر ميكنی واسم://

  256735

اعتراف میکنم بعد از این که فقط یکبار یکی از همسایه ها که سن زیادی داشت دریکی از عروسی ها بهم گفت بعدی تویی در تمامی مجالس ختم شرکت کردم وهربار انگار که عزرائیلباشم به حاج خانمه میگفتم بعدی تویی!
کاربدی نکردم که الان دین و ایمانش قوی تر شده!
واقعی نبود به خاطر صداقتم حمایتم کنید لطفا.

  256538

اعتراف میکنم که هروقت ساندویچ میخریم وقتی مامانم میره دسشویی یا میره اتاق نون ساندویچ رو میندازم آشغالی و تند تند سوسیسشو میخورم.(به مامانم نگین)

  256464

از اعترافات دوستان...
اعتراف میکنم ... روز تولد 19سالگيم خودم يادم نبود، اومدم خونه ديدم در قفله چراغ ها هم خاموشه، يه باد گنده اي ول ه خونه كه انقد صداش بلند بود خودم جا خوردم، بعد چراغ ها رو كه روشن كردم ديدم دوستام وسط سالن با كلاه بوقي و برف شادي افتادن كف سالن هي ميخندن بعد يكسري هم سرخ شدن ميگن تولد تولدِت مبارك... كيكم از دست يكي از دوستام افتاد وسط سالن، خلاصه شب به ياد ماندني شد