دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

اعتراف میکنم

  77155

اعتراف میکنم اول راهنمایی که بودم همیشه وقتی فامیلامون زنگ میزدن و میگفتن :ای بابا چرا درو باز نمیکنی ما یه ساعته پشت دریم. میرفتم از پنجره پایینو نگاه میکردم ببینم هستن یا نه
چنین آدم باهوشی بودم من

  76490

اعتراف میکنم هر وقت پستم تایید میشه حتی پست هارو تک تک نمیخونم تا برسم بهش،سریع سرچش میکنم ببینم چقد لایک خورده
اقا خل خودتی

  76486

اعتراف میکنم هنوز میرم پست سه ماه پیشم رو چک میکنم که لایکش از پست بالایی و پایینی بیشتر یا کمتر

  76116

اعتراف میکنم تازه بعد از 18 سال فهمیدم آرم بالای شبکه دو چیه ؟؟؟؟؟؟
خدائیش خیلی سعی کردم تا فهمیدم به حروف دو نوشتن!!!!!!!!!!!!!!
:))))

  75976

اعتراف میکنم تا ده سالگی فک میکردم معاویه زنه!
خوب چیه مگه نمیدونستم دیگه/

  75516

اعتراف میکنم وقتی دوم راهنمایی که بودم با دو تا از بچه پروو هایه کلاس کل گذاشتیم که هرکی زود تر کم بیاره باخته:|
شرایطشم(این بود که قفله کلاسو خراب کردیم و هرکی زودتر اشکش در بیاد باخته)
از شانصه ماهم سرایدار نبود:)
خلاصه قفله کلاسو خراب کردیم رفتیم تو کلاس منکه خوابیده بودم (فکره بد نکن) هواتاریک شده بود که صدایه ازیره(کیبردم ز نداره) پلیس اومد. که من از خواب بیدار شدم0_o
دیدم یکی از بچها داره گریه میکنه اون یکیم از بس به در مشت زده دستش خونی شده:))))))
مارو یه هفته از مدرسه اخراج کردن .منم سه جلسه با روانپزشک ملاقات کردم:))))))))
و اینگونه بود که دیگه هیچ کس با من کل ننداخت همچین ادمی بودم من:)))) حالا به نظرتون من دیونم ایا؟
لایک: از اسمت معلوم نیس؟

  75492

اعتراف میکنم با 20 سال سن هنوزم یکی از لذت های زندگیم اینه که بیسکوییتو تو شیر له کنم و بخورم... آی حال میده!!!

  75375

اعتراف میکنم وقتی بچه بودم دوست داشتم یه ماده ای درست کنم که وقتی به بدنم میزنم نامرئی بشم!چندین سال رو این موضوع فکر کردم!آخرش به این نتیجه رسیدم که اگه ادویه ها رو با هم مخلوط کنم میتونم همچین ماده ای رو کشف کنم!کمی ادویه از آشپزخونه دزدیم رفتم بالکن!کمی از ماده رو رو دستم کشیدم دیدم فرقی نکرد!فقط نمیدونم چرا دستام سرخ شده بودن! دفعه بعد برا اینکه تابلو نشم کمی از ماده ی مورد نظرم و رو دیوار کشیدم!ولی متاسفانه بازم فرقی نکرد!
هیچی دیگه هدف از این پست بلند این بود که اگه خواستین یه ماده ای کشف کنین که نامرئ بشین هیچ وقت از ادویه استفاده نکنین!

  75311

اعتراف میکنم تا دیروز مفهوم این جوک ابتدایی رو نمیدونستم
(اولی:چه شباهتی بین دمانسج و معلم وجود داره؟
دومی: وقتی هر دوشون صفر رو نشون میدن بدن ادم میلرزه)
خنگ نیستما ولی چه کنم
.
.
.
.
.

  75144

اعتراف میکنم تا همین دوماه پیش که آبجیم دندون درد آوردو واسش آش دندونی
پختیم، همیشه فک میکردم تو آش دندونی بچه دندون میریزن!!!!!!!!!!!

  75053

اعتراف میکنم دوران دبیرستان تفریم این بود که درساى جدید و تو خونه میخوندم بعد سره کلاس خودمو میزدم به خواب ، آقا تا معلمه میومد بگه حواست نیست کل کل کنم اونم بگه اگه راس میگى بیا پاتخته درسو توضیح بده ! خلاصه هر کدوم از دبیرا اوایل سال یه چن بار ضایع میشدن بعدم از ترس اینکه باز کنف نشن دیگه تا آخر سال کارى به کارم نداشتن منم هر غلطى دلم میخواست سر کلاس میکردم !

  73589

اعتراف میکنم وقتی اولین پستمو توی 4jok گذاشتم هر 10 دقیقه یه بار میومدم ببینم تایید شده یانه!!!
حالا این بماند که وقتی دیدم تایید شده چه حسی بهم دس داد (منم بهش دس دادما^_^)

  72839

اعتراف میکنم !
ناشیانه عاشقش شدم ..
لاشیانه ترکم کرد...

  72000

سلام به همه برو بچه های پاتوقی. من تازه اومدم تو پاتوق، کسی بهم خوش آمد نگف دلخورم یکم .پ خودم میگم :خوش اومدی عزیزم.... چون زیاد آشنا نیستم یکم غریبی میکنم البته خجالتی نیستما ولی خب الان بجه خوبیم اما بعضا خودم اعتراف میکنم که خیلی شررم.دوس دارم بابقیه آشنا شم چون آدم کنجکاویم

  71481

اعتراف میکنم در دوران طفولیت فکر میکردم مجری تلویزیون منو میبینه واسه همینم با چادر مینشستم جلوی تلویزیون.
بعد یه مدت به این باور رسیدم که مجری عاشقم شده چون همش تو چشام نگاه میکرد و حرف میزد.
بچه های گواتمالا بیشتر از من میدونن.ینی در این حد بودم من.