دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

اعتراف میکنم

  91729

اعتراف میکنم دیشب سردم شد ناخود آگاه رفتم کولر رو خاموش کردم...
فک کنم دارم بابا میشم !!!
:|

  91719

اعتراف ميكنم اون زماني كه ايرانسل واسه پيشواز شماره 777رو نذاشته بود تا اهنگارو گوش بديم و انتخاب كنيم يه بار شانسي شماره اهنگ پيشوازي رو كه كدشو برام فرستادن ارسال كردم وقتي برام تاييد شد با يه گوشي ديگه زنگ زدم ببينم اهنگش چجوريه؟...
من قبل زنگ زدن:)
من در حال شماره گيري:"؛
من در حال شنيدن اهنگ مذكور0-+
...بله چشمتون روز بد نبينه اهنگش آشغال!حالا مگه من بلدم اين اهنگو بردارم؟؟؟هيچي ديگه فقد يه راه به ذهنم رسيد..........................................................................................................................................................................سيمكارتو از تو گوشي در اوردم و تا يك ماه بدون گوشي بودم (كسي نيس بگه كي به تو زنگ ميزنه كه سيمكارتو درمياري؟اون موبايلو واسه بازي برات خريدن و چون بدون سيم كار نميكرد يه سيمكارتم برات خريدن:-(
(راستي دارم با موبايل مينويسم)

  91715

اعتراف میکنم بچه بودم فکرمیکردم مورچه هاهم ماشین دارن وقایمش میکنن تولونه شون من ندزدمش بخاطرهمینم من هرلانه مورچه ای میدیدم خرابش میکردم الان عذاب وجدان دارم یه عالمه مورچه به خاطرمن مشکل مسکن پیداکردن
لایک ازتون نمیخوام فقط به مورچه هابگیدحلالم کنن من الان تو آمپاس شدیدم
به نظرتون امیدی به من روان پریش هست عایا^-^

  91670

اعتراف میکنم وقتی بچه بودم خیال میکردم فرشته ها ثواب آدما رو اینطوری حساب میکنن:
ثواب-ثواب-ثواب-ثواب...
لایک:خوب میشی...

  91664

اعتراف میکنم یه بار که بچه بودم داشتم موهای خواهرمو مثلا براش مدل میدادم دیدم ابزار کار کمه یه هلی کوپتر داشتم که پره های بالاش میچرخید به جا بیگودی خواستم از استفاده کنم گرفتم تو موهای خواهرم اصلا یه وضعی شد که بیا ببین خودتون تصورکنین رفقا من اولین پستمه هوامو داشته باشین

  91662

منننننن اعتراف میکنم وقتی داداش بزرگام عزیتم میکردنو زورم به شون نمیرسید.... وقتی میرفتن از خونه بیرون میرفتم توو اتاقشونو یه سری کرمای اساسی میریختمو کلی خالی میشدم

  91659

اعتراف میکنم استادمون حين درس دادن زل ميزنه تو چشماي من و من در حالي که هيچي نفهميدم سرمو به نشونه ي تاييد تکون ميدم

  91656

اعتراف می کنم
بچه که بودم هر وقت میرفتم جنگل یا پارک
تنها سرگرمیم این بود که چهار پنح تاازاین سنگ های صاف کوچولو پیدا کنم
بعدم یکم علف وسبزی بکنم بعد با اون سنگهابگیرم لهشون کنم
شروع کنم به خاله بازی کردن
وقعاخیلی حال میداد
خداییش چند نفرتون امتحان کردید ؟؟!!!؟؟!

  91655

اعتراف ميكنم كه بعد اون تنهاى تنهام ولى بازم اعتراف ميكنم كه نميذارم هيچكسى جاشو بگيره حتى اگه شما به اين كار بگيد خريت!!
من ممدحاجيم!!

  91650

اعتراف میکنم وقتی بچه بودم شنیده بودم که ماه جاذبه داره ؛ از وقتی این حرفو شنیدم هر موقع میخواستم به ماه نگاه کنم درختو با دستام نگه میداشتم تا منو به خودش جذب نکنه....
اصلا یه وضعی بود....
چند سال تو این گمراهی بودم....
آخه چرا اطلاعات غلت به بچه میدید....

  91635

نه نه اعتراف می کم منو شکنجه ندیدید
اعتراف می کنم تا پنجم دبستان جلوی نام و نام خانوادگی می نوشتم اقای دکتر سبحان سرمدی

یعنی اعتراف از این باللللالالالالالا تر

  91630

اعتراف میکنم
بچه که بودم تو باغچه خونمون شیرینی و شکلات میکاشتم به امید روزی که درخت شیرینی و شکلات داشته باشم کثافطا سبز نشدن منم همش گریه میکردم.خو چیه بچه بودم ولی الان میفهمم چرا سبز نشد اخه بهشون اب ندادم .خخخخخ

  91606

اعتراف میکنم خیلی دوس دارم دست بابا مامنمو ببوسم نمسدونم چرا روم نمیشه

  91602

اعتــــرافــــــــ میـــــــکنم: که فقط برای به دست آوردن اون کارت شارژه که این روزا پست میذارم:/
شمام همینطور؟

  91601

اعتراف میکنم وقتی 5سالم بود میخواستم ادایه اون دوچرخه سوارایی که
از پله ها میپرنو درارم با سه چرخم خودم از پله ها پرت کردم پایین وسطه پیشونیم 12 تا بخیه خرد)))):