دل خوش از انیم ک حج میرویم غافل از انیم ک کج میرویم
کعبه ب دیدار خدا میرویم اوک همین جاست کجا میرویم
حج ب خدا جز ب دل پاک نیست شستن غم از دل غمناک نیست
دین ک ب تسبیح و سر وریش نیست هرک علی گفت ک درویش نیست...
اعتراف میکنم
اعتراف میکنم تا همین چند سال پیش فکر میکردم تو دستگاه خود پرداز یکی پول میشماره تا این که چند روز پیش که گودزیلامون (گودظیلا.گودذیلا.گودضیلا.سوادم تو حلقتون)بهم گفت دستگاه پول شمار توشه!
اعتراف میکنم ترم اول مدرسه ها کارناممو گرفتم دیدم خیلی داغونه رفتم با کمی فتوشاپ محتویات داخلش رو یکم تغییر دادم به طوری که معدلم از 13/76 به 17/50 تغییر کرد بعد بردم دادم به بابام یه پولی ازش با بد بختی کندم از شانس گند ما فرداش بابام امد بره برای اردو ثبت نام کنه مدیرمون راجع به کارنامم باحاش حرف زده بود تازه داشته دلداریش میداده که بابام کارنامه جدید بهش نشون داده و..........
من=):
بابام=}:
مدیر=o:
کارنامه جدید=[:
کارنامه قدیم=ً:
اعتراف میکنم تو کنکور امسال با تمام قدرت ! ( بابام گفته بود: شانسی نزن اگه هر کدومو فکر کنی بعد بزنی تهران قبول میشی. و منم همین کارو کردم ) شرکت کردم :
اعترافش اینجاس :
1) 837 نفر با آخری فاصله داشتم....!
2) مجاز نشدم با اینکه گفته بودن تقریبا همه مجاز میشن ...! ( مسئولین رسیدگی کنن )
3) از اعتراف 2 نتیجه میشه تقریبا جزء همه نبودم!
4) ریاضی رو نزدم گفتم منفی میشه ولی بقیه درسارو که زدم همش! منفی شد
5) قبل از دیدن نتایج کنکور توی سایت فکر میکردم واقعا تهران میتونم قبول بشم
6) خداییش 2 هفته ی آخرو حسابی خونده بودم
ولی جدی جدی جدی یه قول میدم: اگه لایک هام به سه هزار تا برسه قول میدم سال دیگه شرکت کنم و هیچی نزنم تا هیچ درسی منفی نشه میتونید از طریق مدیران 4جوک پیگیری کنید .....!
ولی اینم بگما از مامان مریضم مراقبت میکردم و نشد درس بخونم ( آخه عشقمه )
اعتراف میکنم بچه که بودم وقتی مامانم واسم غذا میکشید بدنمو کش میدادم تا توی قابلمه رو ببینم وقتی که موفق نمیشدم از مامانم میپرسیدم:اینو بخورم بازم هست؟؟
از همون اولم چشمم می دویید!یه همچین آدمی بودم
اعتراف می کنم این یک سالی که کنکور داشتم هر شب 4jokمی رفتم
رتبم خیلی خوب نشد:(
مهم نی با همین رتبه ام یه جای ایران دکتر میشم
اعتراف میکنم تا همین دیشب باخودم درگیر بودم این فور جوکی که بعضیا تو پستشون مینویسن کدوم سایته؟!
راستش من همش چهار جوک میخوندمش!!!!!!!!!!!!
لابد الان فکر میکنین هنوز مغزمو از تو بستش در نیاوردم ولی سخت در اشتباهین فقط بلد نیستم چه طوری کار میکنه
اعتراف میکنم که
تعدادی از واحد های درسیم رو اسطادها(استداد) فقط به خاطر این بهم نمره دادن که ترم بعد قیافه من رو نبینن.
یعنی بهم گفتن که الان من دارم بهتون میگم.
اعتراف ميكنم بچه كه بودم از بابام پرسيدم چرا ما مشهد نميريم؟ايشونم گفت بايد امام رضا دعوتمون كنه.بعداز اون از چندين نفر ديگه هم اين جمله رو شنيدم. منم تا مدتها فكرميكردم امام رضا كارت دعوت ميفرسته كه بريم زيارت!!باوركنيد تا چندين سال همش خودم درو باز ميكردم تا شايد پستچي بياد خودم شخصا كارتو بگيرم!!!
خداوكيلي احساسات پاك كودكانه رو داشتي؟؟ن داشتي؟خداوكيلي تا حالا رفيق به اين باحالي داشتي؟؟جون من؟؟:-)
اعتراف میکنم با اینکه به گفته اطرافیان نه کم شنوام و نه ناشنوا ولی همه ی قسمت های ویلای منو با زیر نویس(اونم فارسی)نگاه میکنم
شمام مث منین آیاااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
میخوام اعتراف کنم بچه بودم فکر میکردم اونایی که خیلی سفیدن زیاد شیر میخورن اونایی هم که خیلی سبزه ان زیاد نوشابه سیاه میخورن.
چیه خب ؟؟؟خودت خنگی.
اعتــراف میکــنم بــچــه که بودم فکر میــــکردم برای گرفتـــن عرقیـــجات حـــالا عـــرق نعنــا مثلـــن نعنــا رو میــــزارن تو افتــــاب تا گرمـــش بشه عرق کنــــه بعد با قاشق عرقــــشو از روش میگرفتن میریخــــتن تو شیشه و اینـــــقدر این کارو مــــیکردن که شـــــیشه پر شـــه کلا تو آمپــــاس بودم تا همـــین چند وقـــت پیــش
لایک = اشکال نداره ما هم اینجوری بودیم
اعتراف میکنم وقتی راهنمایی بودم مدرسمون یه مسابقه ای برگزار کرد ناظممون سوالهای مسابقه رو داد به دوستم که مبصرکلاس بود.منم هر چی بهش گفتم بگو سوال چیه نگفت.منم کم نیاوردم و سوالو از تو کیفش کش رفتم.حتی به خودم زحمت ندادم جواباشو که یک کلمه ای بود حفظ کنم.با همون برگه رفتم تو مسابقه،از شانس بدمن سوالها رو عوض کردن.
حیییییییییییییییییف که نتونستیم جایزه ای ببریم:(:(:(:(:(
اعتراف میکنم یه مدته مغزم درگیر این لیموشیرین بالای صفحه اس عاغا این خراب نشد؟؟؟؟؟؟؟
کسی هوس/حوس نمیکنه اینو بخوره عایا؟؟؟؟؟
اگه کسی نمیخورتش بدینش به من که 10ساله میوه نخوردم بغرعان
لایک=آخی بیچاره هافقیرن
جواب لایک=بابام پرادو داره الان هم دارم میوه میخورم دروغ گفتم خخخخخ
اعتراف میکنم چند سال پیش با خانواده داشطیم اظ شهر میرفتیم بیرون من جلو نشسته بودم مامانم گفت کمربندتو بستی یه نگاهی به شلوارم کردم گفتم آره یه دل سیر بهم خندید گفت منزورم کمربند ایمنی.
آخرین مطالب طنز
داستان طنز کلاه فروش و میمون
شعر طنز / فقدان همسر
شعر طنز و خنده دار رانندگی در ایران
مکالمه مرد و زن /طنز
شعرطنز / خانهی ما
مجرمان شیک پوش زندان مهران مدیری را در سریال در حاشیه ببینید! + تصاویر جدید
11 سال رانندگی معکوس این مرد +عکس
واس ماس از زبان جواد رضویان / طنز
شعر طنز / زن گرفتن …
واکنش جالب مهناز افشار با دیدن کنار کاریکاتور خود +عکس
معنی کلماتی که از زنها شنیده می شود / طنز
"جناب خان" ممنوع التصویر میشود؟
علت دروغ گفتن مردها (آخر خنده)
اصول جالب شوهرداری به روایت فورجوک !
فال و طالع بینی
عزیزُم بیا فالت بگیرُم
فال حافظ | فال روزانه | طالع بینی | فال مصری | فال تاروت
فواید خنده
خنده تاریخ انقضا نداره !!!
مجموعه تخصصی فواید ، دانستنیها و رازهای خنده
حمایت میکنیم
+ شادی و کمک به دیگران ( مراکز خیریه )
آمار سایت
بازدید دیروز: 27502
کل بازدید: 511851106