اقا میخوام ی اعترافی بکنم ی ذره سبک شم
اعترافم مربوط ب همین چندشب پیشه...شب احیا تو مسجد بودیم ,اقا وسط گریه هام اب مماغم در اومده بود هیچ دستمالی ام پیدا نکردم هرچی تو کیفمو,جیبامو گشتم..ناچارا با چادری ک سرم بود(چادرای مسجد) پاک کردم....تو امپاس شدید بودم امپاااااااس..
میدونم خیلی کار چندشی کردم ولی تو اون لحظه ذهنم ارور میداد ب خدا داشتم خفه میشدم:(
عذاب وجدان شدید گرفتم,الان اینجا اعتراف کردم ی ذره سبک شدم...
اقا چ جوری جبران کنم ایا؟اخه یادمم نیست چادره چ شکلی بود!!!!
ب نظرتون ی چادر نو و تمیز ببرم مسجد جبران میشه؟!!!:(
لایک= اه اه کصافط برو بمیر...:(
اعتراف میکنم
اعتراف ميكنم وقتي بچه بودم برقاي خونمون كه قطع ميشد بعد خيلي برام سوال ميشد كه چرا واقعا چرا ماشيناي توي خيابون چراغاشون روشن!
بعد از بابام ميپرسيدم ميگفت برق ماشينا به برق خيابون ما ربطي نداره.
منم با خودم ميگفتم :خخخخخخخخ باباي ما رو نيگا كن.خوب وقتي ماشينا از خيابون ما رد ميشن خوب برقشونم به به خيابون ما ربط داره ديگه
خداي استراتژي بودم
اعتراف میکنم عید خونه هر کی میرفتیم بچیگیاما من کاسه اجیلارو خالی میکردم تو جیبیم میدونی تازه معنی این کارمو درک میکنم ببین اینده نگریمو میدونمستم از همون کوچیکی که اجیل قراره یه روزی گرون بشه خو چیه آجیل گرون شده مردمم ناتوان ای یادش بخیر
لایک" خاک تو سرت نگیره
لایک:اههههههه ما هم اینکارو میکردیم
اعتراف میکنم وقتی ما دخترا یه دختره خوشگل میبینم اولین عکس العملمون وای منم اینقد ارایش کنم عمل کنم خوشگلتر از این میشم وقتی یه دختره بدون ارایش میبینم وای نگاش کن شبیه روه میمونه ابروهاشو وقتی یه پسره میبنم که زیره ابروهاشو ور داشته میبینم وای ابروهارو ایش شبیه دختراس اه اه وقتی یه پسری که ابروهاشو ور نداشته میبینم وای ابروهاشو چقد زیاده کی با این دوس میشه واه واه
کلا موجوداته درگیری هستیم ما دخترا
خانوما مدیونید فوش بدین خخخخخخخخ
اعتراف میکنم که وقتی مامانم نیست تو خونه خودمونم غریبی میکنم
به افتخار همه مامانا :X :))))))))
اعتراف میکنم عاشق شدم...
عاقا هر شب تو تبلیغای وسط مادرانه یه تبلیغ آ ب ث می ذاره...
اخر اون تبلیغ یه پسره ی ناز دستاشو میشوره
من جدیدا عاشق اون شدم بس که این بشر ناناسه
خواهشا اگه کسی اسمشو میدونه اطلاع رسانی کنه..
:((((((((
اعتراف ميكنم سرجلسه كنكوركه پايين برگه بايد مشخصات رو مينوشتي منم بعدازاسممو اينا رسيدم به فرزند حالا هرچي فك ميكردم كه چي بنويسم جاش هيچي به ذهنم نرسيد آخرش ميدونين چيييييي نوشتم
.
.
.
.
نوشتم فرزند دوم )آخه فرزند دومم( حالا بعدازاين كه ازسرجلسه اومدم كلي فكر كردنو فشار آوردن فهميدم كه بايد اسم بابامو مينوشتم كه من فرزند فلاني ام
خوچيكار كنم ازبس خونده بودم كه اينجاشو يادم رفته بود
لايك=چقدرخنگي تو خدا به دادت برسه توچطوركنكور دادي
اعتراف می کنم وقتی 3سالم بود یک طوطی داشتم شستمش بعد فکر می کردم چه طوری خشکش کنم انداختمش روبن 2تانه 3تاهم نه 6 گیرلباس بهش زدم مرد!
اعتراف می کنم چیزی مثل شرکت بازرگانی سپیده ماهان این روزا ادمو به خنده وادار نمیکنه
چند سال پیش با کمر بند لاغری ناسا ( ویبرو شیو ) در خدمت بود
بعد کرم حلزون
بعد دستگاه دراز و نشست
الان هم کفش لاغری تن تاک ( پرفکت استپز ) :دی
ما که متوجه نیستیم اما منتطر محصولاد دیگر شما نیز هستیم :))
اعتراف نامه ساشا مولایی(مربوط به دوران دبیرستان)
اقایان مدیر و ناظم دبیرستان.......
1) من کسی بودم که باعث بحران کمبود کچ در مدرسه بودم!
2) من بودم که شلنگ اب را در باک ماشین شما قرار دادم و باک ماشینتان را پر از اب کردم!
3)من بودم که سر صف و سر کلاس جغرافی دوم ترقه کبریتی روشن کردم و شما شخص دیگری را از مدرسه اخراج نمودید!
4)من کسی بودم که از ازمایشگاه دبیرستان مواد شیمیایی اختلاص میکردم
5)من مسوول تقلب در انتخابات شورای مدرسه بودم.انتخاباتی که مجموع اراء معخوذه به بیش از ۳۰۰۰ رای رسید!
6)من بودم که سیستم وایرلس مدرسه را هک کردم و رمز ان را به فروش میرساندم!
7)من بودم که گربه ای را از پنجره کلاس روی سر شما ناظم عزیز اندختم !
و در اخر هم این من بودم که علامت شیر گرم و سرد توالت ها را عوض کردم!
خدا از سر تقصیراتم بگذره!
من اعتراف میکنم
تو این 23 سالی که از خدا عمر گرفتم به اندازه ای که از مسئول بروز رسانی و تایید پست های 4 جوک نه شنیدم از هیچ بنی و بشری نشنیدم
لایک = ما هم همینطور
اعتراف میکنم وقتی بچه بودم احساس میکردم یه رنده ی واقعیم وقتی پفک نمکی رو به دندونای جلوم میکشیدم...
اولین پستمه
اعتراف ميكنم از وقتي كه خيلي كوچيك بودم يكي از چيزايي كه خيلي ذهنمو مشغول كرده بود مسئله گرانش بود( البته اون موقع كه اسمشو نميدونستم!) و اين كه چرا مثلا پامون به زمين چسبيده و نميتونيم در هوا معلق باشيم يا مثلا چرا مثل مورچه ها از ديوار نميتونيم بالا بريم يا روي سقف نميتونيم راه بريم و مثلا اون مورچه ها چطوري ميتونن اين كارو بكنن! واقعا دانشمندي بودما برا خودم! كلا از بچگي اهل تفكر بودم! :)
اگه مثل من بودي لايك كن!!!!
اعتراف میکنم سوم ابتدایی که بودم دبیرم ی چن دقه رفت بیرون منم نارنگیمو دراوردم که بخورم بعد به دوستم گفتم:بیا تو هم بخورو به اونم دادم بعد که معلم اومد از بوی ضایع تو کلاس گفت کی نارنگی خورده؟؟؟بچه هام نامردی نکردن و منو دوستمو لو دادن معلم نامردتر از بچه هام تا اخر زنگ ما رو با ی دست و ی پا وسط کلاس نگه داشت!!!!
هعییییییییییییییییی!!!
مدیونین اگه فک کنین من به دوستم نارنگی واسه این دادم که اگه پام گیر کرد اونم با من بیاد!!!فقط حس انسان دوستی بود!بلههههههههه!!!!
کصافط هم خودت:))))))))!!!
اعتـراف میکنـم همتـون نابغـه اید D:
بعـد تائیـد شـدن پسـت ، بجـای دنبـالش گشتـن یا سـرچ کردن اون مثبـت سـبز پائیـن پسـت رو بزنیـد ، میـاد :))
.
.
.
.
انجمـن نوابـغ 4 ـجوک D:
آخرین مطالب طنز
داستان طنز کلاه فروش و میمون
شعر طنز / فقدان همسر
شعر طنز و خنده دار رانندگی در ایران
مکالمه مرد و زن /طنز
شعرطنز / خانهی ما
مجرمان شیک پوش زندان مهران مدیری را در سریال در حاشیه ببینید! + تصاویر جدید
11 سال رانندگی معکوس این مرد +عکس
واس ماس از زبان جواد رضویان / طنز
شعر طنز / زن گرفتن …
واکنش جالب مهناز افشار با دیدن کنار کاریکاتور خود +عکس
معنی کلماتی که از زنها شنیده می شود / طنز
"جناب خان" ممنوع التصویر میشود؟
علت دروغ گفتن مردها (آخر خنده)
اصول جالب شوهرداری به روایت فورجوک !
فال و طالع بینی
عزیزُم بیا فالت بگیرُم
فال حافظ | فال روزانه | طالع بینی | فال مصری | فال تاروت
فواید خنده
خنده تاریخ انقضا نداره !!!
مجموعه تخصصی فواید ، دانستنیها و رازهای خنده
حمایت میکنیم
+ شادی و کمک به دیگران ( مراکز خیریه )
آمار سایت
بازدید دیروز: 30488
کل بازدید: 511282973