دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

اعتراف میکنم

  95950

اعتراف ميكنم ماه رمضون کنار تلفن بودم داشتم قرآن میخوندم ی دفعه تلفن زنگ خورد اومدم جواب بدم به جای این که بگم بفرمایید گفتم:بسم الله الرحمن الرحیم کلشم کامل گفتم با لهجه ی کاملا عربی یارو فک کرد زنگ زده سفارت خونه ی امارت متحده ی عرب،قطع كرد!

  95949

اعتراف میکنم بچه که بودم هی با خودم فکر میکردم که چرا وقتی میرم چیزی بخرم پول رو ازم میگیرن و 1 پول دبکه بهم میدن o_O
بعدها فهمیدم اون پولی که بهم میدن کمتر از پول خودمه o_O
هیچی دیگه ، هر سری که میرفتم خرید تا 2 روز تجزیه تحلیل میکردم o_O
نخند بچت این شکلی میشه هااااااااااااااo_O

  95946

اعتراف میکنم هنوز که هنوزه و من 17 سالمه دوتا میخ فولادی دارم که باهاش بازی میکنم.
تازه سیو هم داره دلتون بسوزه من نمیدونم اگه بخوام ازدواج کنم میترسم اونجا هم اینکارو کنم:|
برادرام اسممو گذاشتن علی دوف دوف جیش جیش تق تق:|
خوب چیکار کنم فازش از کال آف هم بیشتره :))))))))))

  95935

اعتراف می کنم دوم دبیرستان که بودم بعد از پیدا کردن کارت واکسیناسیون پسر همسایمون که برای روز قبل بود زنگ زدم خونشون گفتم آقای احسان…؟ 17 ساله؟ نام پدر….؟ هستید؟
دیروز واکسن سرخک، سرخجه زدید؟
با تعجب گفت: بله!
آقا منم گفتم: “اشتباه شده واکسنی که دیروز زدید تا 48 ساعت دیگه باعث بروز علائمی می شه که باید تحت مراقبت باشید مثل حمله های قلبی یا تنفسی”!
طرف از ترس از حال رفت و نیم ساعت بعدش با آمبولانس بردنش بیمارستان…
هنوزم عذاب وجدان دارم!!!

  95928

سلام اعتراف میکنم. یه بار برای حج عمره رفته بودیم عربستان .خلاصه یه روز با داداشم تو اسانسور بودیم اتفاقا لباس عربی هم تنمون بود که دو تا مرد وارد اسانسور شدن که یکیشون گفت انت اسمک؟ منم که از اسمک فهمیدم چی میگه گفتم الساسان and الاحسان D:
که دیدم دارن سقفو گاز میگیرن از خنده بعدش مرده بهم گفت ما دو تا ایرانیم :))))
اقا منو و داداشم خجالت زده اسانسورو ترک کردیم و در شمال شرقی عمود محو شدیم :)))))

  95902

اعتراف میکنم مادر و پدر من هنووووز که هنووزه فرق صدای من و داداشمو از پشت تلفن متوجه نمیشن !

  95891

اعتراف میکنم
دبستانی که بودم یه گودزیلایی بودم واسه خودم
کارای خلاف انجام میدادم بعد مینداختم گردن یکی دیگه
مثلا یه بار بند کفش معلممو به صندلی گره زدم بعدش زنگ
تفریح رفتم گفتم یکی از همکلاسیام که باهاش لج بودم این کارو کرده
یه بارم دو تا از پایه های صندلی معلممو درآوردم
بابام میگه اگه پسر بودم باید هر روز با یه سند دنبالت توی پاسگاه ها میگشتم :)))))

  95878

اعتراف ميکنم يه بار با ماشين از خونه اومدم بيرون وسط راه يادم رفت کجا داشتم ميرفتم برگشتم خونه !‬!!!
خنگ هم خودتونید :|
اثرات مخرب تحریمه :)))))

  95877

اعتراف می کنم بچه که بودم تخم مرغ میذاشتم زیرم و می نشستم روش تا جوجه بشه :-|
تازه دفه اولی که گذاشتمو نشستم روش شیکست، دفه بعدیش آب پزش کردم تا نشکنه!
نمیدونم چرا هیچوقتم جوجه نشد:-|
خووووووووووووووووووووو چیه!نیگا نداره دیگه، خنگم خودتونید:-(

  95856

اقا من کلاس اول ک بودم یه روز دیکته یه (0) کله گنده گرفتم بعد از اونجایی که تنها نابغه کلاس من بودم و همه 20 شدن منم فکر میکردم همه نمره بد گرفتن من عالی شدم واسه همین دفترم و گرفتم تو دستمو تو خیابون داد میزدم به همه گفتم هر چی فک و فامیل بود و خبر دادم..هنوز که هنوزه نامردا تو جمع میشینن بم میخندن :)))))))

  95543

اعتراف میکنم بچه که بودم عاشق پرورش جک وجونور بودم
از جمله غورباقه / یادم یه سری یه قورباغه کوچولو آورده بودم تو کاسه ماست خوری پر آب گذاشته بودم وواسش تره خورد میکردم
شبها هم می آوردم تو یقم میخوابوندم
اما نمیدونم چرا غذا نمی خورد آخرشم مرد............
وقتی یادم می افته میگم ای خدا چقدر چنش بودم من ...............

  95525

اعتراف میکنم
وقتی تو یه جمع شلوغ وساکت نشستیم وقتی میام آب رو با ژست بخورم طوری که آروم و بی صدا از گلوم بره پایین .........
اما از شانس بدمن باصدای بلند میگه قوروپ .............. O~O
شما هم آیا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  95521

اعتراف میکنم وقتی میخوام با یه قیچی کند یه تیکه پارچه ببرم همزمان با فشار دادن قیچی دندوناممو هم فشار میدم
یعنی تا پارچه رو ببرم فکم کج میشه ..........

  95518

اعتراف میکنم یه روز به یه توریست برخورد کردم و بهش گفتم کن یو اسپیک انگلیش؟
گفت یس
منم گفتم خوش بحالت من هیچی بلد نیستم
:‏|‏

  95517

ترسناک ترین جمله در زمان کودکی :وایسا برسیم خونه...
اصلا یه وضعی!!!! ينى تا برسيم خونه ١٠٠ بار آرزوى مرگ ميكرديم !!!!
يه بار تو ماشين خودمو زدم به خواب ، وقتى رسيديم خونه ، بابام يه طورى كه من بشنوم به مادرم گفت ، حيف كه خوابه وگرنه ادبش ميكردم حالام عيب نداره فردا صبح كه بالاخره بيدار ميشه!!!
نشون به اين نشون كه فرداش تا ساعت ٥ عصر تو تخت غلت ميزدم ينى من خوابم :)))))))))