دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

اعتراف میکنم

  100360

اعتراف میکنم 3ام یا 4ام ابتدایی بودم یا یکی از دوستام میرفتیم پیش بچه های اولی بهشون میگفتیم مارو خانم بهداشت فرستادذه دندوناتونو ببینیممممم
تا اونا دهنشونو باز میکردن ما پوست پرتقال و تو دهنشون فشار میدادیم
قیافه ها دیدنی بود... تا دهنشون تلخ میشد و داد میزدن میگفتییم هیییس این ی دارو بود خانم بهداشت خودش بیاد آمپول میزنه:)
ناااامررررردم خودتی /حوصلمون سر میرفت خو
جالبه بدونید بعضیا از ترس آمپول خودشون هفته ای 2 بار میومدن و از ما میخواستن از داروهای همیشگی استفاده کنیم
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ تف

  100356

اعتراف میکنم بچه که بودم نمرم شد8 بعدکه معلم رفت بیرون بغلش یه یک گذاشتم شد 18 از اون به بعد به بچه ی با دل و جرئت معروف شدم

  100346

اعتراف میکنم وختی بچه بودم این برنامه کودکای حنا و بابا لنگ درازو وپرین و بچه های کوه آلپ و دکتر ارنست... اینقدر روم تاثیر داشت که گریه که هیچی گاهی آرزو میکردم منم بچه سر راهی بودم و یا حافظه ام از دست داده بودم کسیی به فرزندی قبولم کنههه بلهههههههه
ای خداااااااااا

  100340

یکی از مهم ترین فانتزیای ما دیگه از این به بعد اومدن یه اس ام اس از خود خاص نامردشه... اگه ایرانسل سرکارمون نذاره

  100320

اعتـــــــــراف ميكـــــنم::::
يكي از سخت ترين كارا تو دوران بچگيم فشار دادن اون قسمت از پيف پاف ادكلن بوده!!!
هميشه كل دستم و صورتم خيس ميشد طعم زيباي ادكلن رو حس ميكردم اما لباسم اين طعمو نه!!!!!

  100254

اعتراف می کنم اگه کل غم دنیا رو دلم باشه یا از کل دنیا عصبانی باشم همین که سرم رو میزارم روی پای مامانم همش یادم میره
سلامتی همه ی مامانا

  100253

اعتراف می کنم بازی Need for speed نصب کرده بودم یه پیکان مدل 83 داشتیم بعد ما هم جو گیر شده بودیم وقتی زیر پام بود فکر می کردم تو بازی هستم و زیر 80 تا باهاش نمی رفتم
یه دفعه باهاش 100 تا رفتم کل ماشین شروع کرد به لرزیدن!!!!!!!!!!!!!
لایک : خیلی جو گیری

  100234

اعتراف میکنم کوچیکتر که بودم وقتی میخواستم برم بیرون الکی به دماغم چسب میزدم که مثلا دماغم رو عمل کردم
خخخخخخخخخ
لایک=خوب میشی

  100188

اعتراف میکنم بچه که بود فیلم خارجی دوبله شده که میدیدم فک میکردم کارگردان میره خارج دنبال آدمایی میگرده که فارسی بلدن بعد باهاشون فیلم میسازه...نخند خب بچه بودم...:)))

  100181

اعتراف می کنم که ی شلوار لی داشتم که یه سال پوشیدمش و اصلا هم نشستمش!!! بعد از یه سال که شستمش دوستم فک کرده بود شلوار جدید گرفتم!! خخخخخخخخخخخخ
من کلا تو خانواده نماد پاکیزگی ام!

  100158

اعتراف میکنم یه زمانی واسه زنگ الارم گوشیم یه اهنگی گذاشته بودم که اگه ادم خودش بیدار میشد با این اهنگ دوباره خوابش میبرد لبامصب خیلی ارامش بخش بود.

  100149

اعتراف میکنم از وقتی توخوابگا یکی از بچه هابم گف صدات خوبه!!
دیگه کلا درجهت منفجر کردن سرو کر کردن گوش اعضای خانواده
عمل میکنم:-D:-D:-P
خو چیه صدام خوبه خو!:)
مگ چیه خوبه دیگه:)))

  100132

اعتراف مییییییییکنم وقتی چوچولو(کوچولو.موچولو)بودم (یه گیاههایی هست که شاخکایه درازی داره وآویزون میشن از گلدون و پر از خوارن)دونه هایه کوچولویه خاردارشو کندمو کردم تو مماغم دیدم رفت تو دماغم یکی دیگشو فرستادم بالا بعدش یکی دیگه ووووو... تا دماغم پر شد:(-5-)
یهو مامانم سر رسید دید دماغم باد کرده وکبود شده وبا دادو بیداد بردنم بیمارستان. ببببلللللللله همچین بچه خود آزاری بودم من :))))))))))))))))))

  100091

اعتراف ميكنم اين جوك خنك دوران طوفوليت منو و خواهر و برادرم بود..

ي روز ي كرمه ميره در قابلمه ماكاروني رو برمي داره ميگه:
اووووو چه حموم شلوغي!
هر دفه ام زرتي ميخنديديم...

  100065

اعتراف میکنم وختی بچه بودم خعععلی بی احساس بودم عموم فوت شده بود نمیدونستن چطوری بهم بگن ک ناراحت نشم!!!
جلوم نشسته بودن پچ پچ میکردن منم نه گذاشتم نه برداشتم برگشتم گفتم منکه میدونم عمو جون فرت!!!!
اصن هزار وضی!!
خخخخخخ