دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

فانتزی من اینه

  41247

مهـــم نیـــس اصلاً مهـــم نیس
" یکی از فانتزیام اینه که مامانم استاد دانشگاه باشه بابامم یه شرکت داشته همه هم تو یه نگا عاشقم بشن "
مــن نمیــدونم منــظور ٍ دوستــمون چی بوده ولـــی یه تلنــگر ٍ کوچیـــک بود واقـــعاً من 1دونه داداش بیــشتر ندارم که بخـــوام جونشــو بیارم وســط...
ولـــی مــن تا الان هـــرچی پســت گذاشتــم خدا شاهــد ٍ واســه لبخــند و شــادی ٍ شمــا بوده... و هیــچ وخ نخـــواستم بگـــم که آره مــامــانم فلان شغــل ُ داره بــابــام فلان شــرکتُ داره همه واســم تب می کنـــن!
ایـــنا واقعیــتای ٍ زندگیـــم بوده که مــن با طنـــز گذاشتـــم اینجـــا!
هیچ وخ فک نمی کــردم طرز ٍ تفکــر ٍ بعضیـــا اینجــوری باشه... مــامــانم خعـــلی ناراحـــت شده و مــن واقعــاً پشیــمونم که نمی دونستــم بعضــی از مخــاطبــای ٍ پســتام خــنده شو ول کنــن بچسبــن به جــزئیــات!
شــاید حـق داریـن ولــی خدا میــدونه حتـــی 1دفــعه ام فک نکــردم اینجــوری راجــع بم فک کنیــن!
دوست ٍ عــزیزم مــن شمــا رو نه دیــدم و نه می شنــاسم که بخــوام انقــد تز بدم... حالمــو بد گــرفتین چی فک می کـــرم چی شد...
ای بابا مــارو باش میــومدیم اینجــا یخــوده خــوش باشیــــم...
مهـــم نیس دیگـــه بیخیـــال:)
مـــامـــان ٍ گلم بخــدا شــرمندتـــم ببخشیـــد... ببخشیــــد...

  41163

یکی از فانتزیام این شده که وقتی آخر ماه میشه بی دغدغه قسط و کرایه خونه جور شده باشه و شب راحت بخوابم

  41138

یکی از فانتزیام اینه که با مخاطب خاصم تو خیابون راه برم بعد یه پسره بیاد تیکه بندازه منم عین این فیلما وایسم یواش برگردم و بگم: "هی پسر..... چیزی گفتی؟"
پسره هم با پررویی بگه آره
بعد باهم گلاویز بشیم.... خیلی سنگین همدیگه رو بزنیم... مخاطب خاصم هی جیغ و داد و گریه. ملت دورمون اصن خیلی خفن
بعد که پسررو زدم با لباس خاکی برمیگردم، یه لبخند نرم میزنم و میرم سمت مخاطبم. نزدیکش که میشم صدای گلوله میاد و من میوفتم رو زانوهام.... نگو پسره اسلحه داشته و با سر و صورت خونی نفسای آخرو میزنه و میمیره...
مخاطب خاصمم منو بغل میکنه و فریاد زنان میگه:"نــــــــــــــــــــــه"
منم میگم:"دیدار به قیامت عزیزم" و میوفتم و جان به جان آفرین تسلیم میکنم....
خداییش حقمو خوردن من لایق اسکارم، اصغر خدا ازت نگذره(اصغر فرهادی رو میگم!)

  41132

مادرم میگه علی یکی از فانتزیام اینه تو تصادف بکنی بری تو کما بعد من بیام پشت در اونجا واست قران بخونم بعد تو یدفعه خوب شی بگی مامان بریم خوب شدم
مادر من خواهشا تو دیگه فانتزیاتو واسه من نگو که از خوشحالی ذوق مرگ میشم بعد کمم فیلم ایرانی ببین والا

  41109

یکی از فانتزیام اینه یه روز که دارم تو خیابون قدم میزنم ببینم یه دختر درحال رد شدن از خیابونه و از اونطرف هم یه کامیون با سرعت داره میاد سمتش بعد من بپرم دختره رو از جلوی کامیون نجات بدم و به راه خودم ادامه بدمو برم به سمت غروب آفتاب و کم کم گم بشم و دختره از شدت علاقه ای که به من پیدا کرده بمیره

  41026

یکی از فانتزیام اینکه دوستم با کلی ذوق و شوق و اعتماد بنفس بیاد بهم بگه من دیشب جدید ترین آهنگ آقای بوق رو دانلود کردم گوش کردی؟؟؟بعد من با تعجب به عوان تنه بگم تازه این آهنگ گرفتی من خیلی وقته گوش کردم.بیچاره هفت رنگ میشه.من فقط این کرم رو دارم یا شمام اینطوریاین؟هههه

  40875

یکی از فانتزیام اینه که یه بار وقتی پسوردمو میزنم میخوام برم تو کنترل پنلم بعد سه ثانیه خود 4 جوک بره تو کنترل پنل...
:-/

  40677

یکی از فانتزیام اینه که هم هیچکدومتون فانتزی نداشته باشین.
خب الان میگی فانتزیم اینه که تو افق ناپدید بشم میخای بگی فیلم زیاد میبینی. بابا هالیوود بابا احساس
خب الان میگی فانتزیم اینه که تیر بخورم بمیرم میخای بگی از مرگ نمیترسی بابا پسر شجاع بابا پدر پسر شجاع بابا پدر پدر پسر شجاع
خب الان میگی فانتزیم اینه که با عشقم زیر بارون باشم اونم بلند بهم بگه دوستت دارم میخای بگی لیلی مجنون دوست داری یا میخای بگی گوشام سنگینه و باید بلند بگه تا بشنوم بابا کتاب خون بابا گوش سنگین.

  40626

یکی از فانتزیام اینه که بدجورعاشق یه دختری بشم یعنی از اون عشقای ناب ودرجه یک بعد یه روز به دختره بگم یه عکس ازبابات بیار ببینم اصلا من با کی طرفم؟ میتونم زوری تورا ازش بگیرم یانه؟
بعد که عکسو دیدم یه لحظه خشکم بزنه وبگم واااااااااااای یعنی توخواهر منی؟ یعنی بابام یه زن دیگه داره وما بی خبریم؟
بعد که اینو فهمیدم و خواهرمو بیخیال شدم((وگور پدر عشق وعاشق))جریانو به بابام بگم اونم بگه:
پسرم نمیخوای این پرایدو با یه مزدا3 برات عوض کنم؟ راستی اون گوشیه که میخواستی اسمش چی بود؟گفتی لپ تاب اپل دوست داری یا سونی؟ میخوای تو تعطیلی بعد امتحانای این ترم باخواهر جدیدت یه سفر بری؟
یعنی میشه؟؟؟؟؟؟؟؟

  40620

یکی از فانتزیام اینه که مث بوووووووووق درس بخونم بعد برم دانشگاه بعد فارغ از تحصیلاتم بشم بعد برم سر کااااااااااااااارررررررررررررر.
چه رویایی دارم من!!!!

  40598

یکی از فانتزیام اینه که با عشقم بریم شمال 2تایی لب ساحل بشینیم بعد ی دختر خوشگل از جلومون رد بشه من نگاش کنم بعد عشقم بزنه تو سرم باهام قهر کنه تا صبح قربون صدقش برم:))

  40572

یکی از فانتزیام اینه که مامانم استاد دانشگاه باشه بابامم یه شرکت داشته همه هم تو یه نگا عاشقم بشن

  40542

یکی از فانتزیامم اينه كه: با لحن جدی و خسته به یه دکتر بگم: لطفا حاشیه نرو دکتر!! بعد بلند شم و از پنجره مطبش به افق خیره بشم و بگم: فقط بگو چند روز دیگه زنده می مونم؟؟

  40364

یکی از فانتزی های من اینه که قاضی بشم بعد توی یه دادگاه،متهم ها سروصدا کنند بعد من با اون چکشه بزنم رو میز و بگم لطفا نظم دادگاه رو رعایت کنید!
بعد ساکت نشن منم داد بزنم سربازارو صدا کنم بگم این پدرسوخته ها رو ببرین!
بعد حکمشونو صادر کنم ، وکیلشون بلند شه بگه من اعتراض دارم جناب قاضی!
منم بگم اعتراض شما وارد نیست، بعد طرف قهوه ای بشه بشینه سر جاش!
عجب حالی بده ها!

  40299

یکی از فانتزیام اینه که توی بیمارستان،یه پرستار فوق العاده زیبا وجذاب از اتاق عمل سریع بیاد بیرون و داد بزنه:
آقای دکتر؟آقای دکتر؟بیمار داره از دست میره ...
من درحالی که لبخندی پرمعنا بر لب دارم سرمو میندازم پایین و از توی کشو دستکشمو در میارم پرستار بلندتر و با التماس میگه:
آقای دکتر عجله کنید ،قلبش از حرکت ایستاده ...
من بازهم با لبخندی معنا دار دستکشارو دستم میکنم ایندفعه همهءپرستارا ودکترا از اتاق میریزن بیرون و فریاد میزنن :
آقای دکتر آقای دکتر بیمار داره میمیره ...
من که دسکشامو دستم کردم با خونسردی به چهرهءتک تکشون نگاه میکنم و میگم:
.
.
.
آقای دکتر طبقه بالا تشریف دارن ...
بعد سطل آبو با پام هول میدم جلو و همینجور که دارم زمینو تی میکشم توی مه و غبار دور میشم ...
خخخخخخخخخخخخخخخخ =)))))))))))))