دیروز خواستم واسه خودم آخر یکی از فانتزیهام برم تو افق محو شم دیدم اووووووووووووووو چه صفی!!!!!!!!!! بعد کلی انتظار یارو اومد گفت خانوم دیگه جا نداریم برو فردا بیا! تازه چون دختری باید رضایت نامه کتبی پدر یا شوهرتو بیاری واسه محو شدن!!!!!!! آخه محو شدنم این همه شرط و شروط داره؟؟؟؟؟ مسئولین رسیدگی کنن لطفا
فانتزی من اینه
یکی از فانتزیام اینه که مامانم داره سیب زمینی سرخ میکنه،
بعد من یواشکی میام تو آشپزخونه یهو در حالی که کفگیر دستشه
بر میگرده سمت من، منم کرک و پرم میریزه
بعد یهو لبخند بهم میزنه و میگه:
“بیا سیب زمینی سرخ کرده واسه تو درستکردم عزیزم،
بیا نیازی نیست بترسی همه ش واسه تو”
اصن دیگه اشک شوق تو چشمام جمع شده :|
یکی از فانتزیام اینه برم شهربازی با رفقا سوار ترن بشیم بعد وقتی بغل دستیم داره باهام صحبت می کنه یهوووو برم تو خلصه ( از الکی ) بعد یهوووو از خلصه بیام بیرون شروع کنم به جیغ و داد که از ترن پیاده شین این ترن سقوط می کنه
بعد همه اینجوری (O_o) نگام کنن و هیچ کس پیاده نشه
منم همچنان که دارم جیغو داد می کنمو انتظامات دستامو گرفتن که بیرونم کنن تو لحظه اخر یه چیزی بندازم لا چرخ دندها ترن بره بالا سقوط کنه تا دیگه اینجوری (O_o) نگام نکنن کصافطا....
بعدشم همینطور که همه دارن با فک اویزون نگام می کنن رومو از صحنه برگردونمو همینطور که پس زمینم ترنه که داره به اینور و اون ور شوت میشه به سمت چرخ و فلک که از قضا حالا دیگه اون صف چند کیلومتریش پراکنده شده برمو با خیال راحت سوار شم.
حالا اون بالا شاید یه سر به افقم زده
بعلـــــــــــــــــــــــــه دی:
یکی از فانتزیام اینه که بین این یازده نفر دهه هشتادی و سه نفر دهه نودیمون یکیشون گودزیلا باشه لامصبا اینقده بچه های ساکت و خوبین که آدم روانی میشه از دستشون الانم از افسردگی تو تیمارستانم دارم براتون پست میزارم
آخه اینا بچن فامیلای ما دارن؟؟؟؟؟؟
یکی از فانتزیام اینه که
افق دور دست از اونایی که تو فانتزایشون دوست دارن محو بشن و برن به طرف افق بگیرم بببینم کجا میخوان برن.
هههههههههههههه!!
چه حالی و داد.
یکی از فانتزی های بنده اینه که وختی ماشینو تو کوچه پارک کردم و اومدم خونه.مامانم نگه: امید درای ماشینو قفل کردی!!!!!!!!!!!
آخه مامان دلواپس من دارم؟!
فدای مهربونیاش
یکی از فانتزیام اینه که مدیر سایت جکامو تایید کنه،بعد من از خوشحالی ذوق مرگ شم،بعد جنازمو ببرن سمت بهشت زهرا(چیه حتمن توقع داشتین جنازمو ببرن سمت افق)نه برادر من مگه افق قبرستونه هرکی میمیره جنازشو ببرن اونجا!
یکی از فانتزیام اینه که با امیر و مانی (sh2nak) و عباس و ...
بریم تو افق گل کوچیک بازی کنیم !!!
یکی از فانتزیام اینه که بیام4JOKمطلب بزارم...
بعدش مدیران محترم تایید نکن...
دپرس بشم برم آهنگ مجید خراطها گوش بدم...
آغا یه فازی میده....
یکی از فانتزیام اینه که چن سال بعد تو اوج دوران فانتزیم فانتزی رو ببوسمو بزارم کنار تا عرصه رو واس جوونا باز کنم!!!بعد بشینم فانتزیایی که مردم میگن رو نقد و بررسی کنم!!اونا هم به من لقب استاد فانتزی رو بدن!
شایدم رفتم افق محو شم!
یکی از فانتزیام اینه که
برم امریکا تو جلسه معرفی شرکت کنم .
همین وسط ها ی جلسه گوشی Glx ام زنگ بزنه
منم بگم sorry و به راحتی گوشی رو از جیبم در بیارم و در حالی که بقیه
دارن به من میخندند یهو گوشی یکی شون زنگ بزنه ولی هر کاری کنه
... گوشی جدید apple اش از جیبش در نیاد . منم یه پوزخند بزنم و
در حالی که بقیه دارن به با تعجب به من نگاه میکنند و میگند wait , wait !!!
تو افق ناپدید شمSee More
یکی از فانتزیام اینه که خواننده نشم !
این روزا خواننده نشدن خیلی سخته !
کلاس سوم دبستان که بودم یکی از فانتزیام این بود یه روز یه باند مسلح و اراذل اوباش حمله کنن به مدرسه و تموم بچه ها رو از دم تیربارون کنن و من یه تنه خانوم معلمو از بین راهروهایی که با خون بچه ها قرمز شده ردش کنم و با اعضای باند اراذل اوباش درگیر بشم و همشونو بدون صلاح سرد و گرم,بکشم و باصورت و دست و پای زخمیم خانوم معلمو از توی مدرسه ای که پر از جنازه ی بچه هاست و روی دیواراش خون پاشیده نجات بدم. تا اینکه وقتی لنگون لنگون میرسم به دم در مدرسه یه تیر بخوره وسط پیشونیم و به خانوم معلمم یه نیش خند تلخ بزنم و بگم فرار کن فرااااااااار...
راستی اون قدیما افق و محو شدن و کلا این قرتی بازیا نبوده.
بعــــــله
عاقا من با شما کار ندارم هرکی میخواد بره توو افق محو بشه بره اما من میخوام توو سوراخ لایه اوزون گیر کنم این نور بدا هستنا ازون بیاد منو نابود کنه یکی از فانتزیامم اینه اونجا گیر کردم این فضاییا میان رد بشن واسش دست تکون بدم .....
خب عاقا اینم یجورشه دیگه....
مگه من دل ندارم ؟ مگه من فانتزی ندارم؟
بکوبید لایکو که من برم گیر کنم اونجا راحت بشم:-)
یکی از فانتزیای مامانم اینه که با بابام وقتی دزدکی رفته سره قابلمه و اولین لقمه نون رو بادست میبره سمت دهنش، چشم تو چشم بشن بعد یه سری به نشانه افسوس تکون بده و بره تو افق محو شه!!
آخرین مطالب طنز
داستان طنز کلاه فروش و میمون
شعر طنز / فقدان همسر
شعر طنز و خنده دار رانندگی در ایران
مکالمه مرد و زن /طنز
شعرطنز / خانهی ما
مجرمان شیک پوش زندان مهران مدیری را در سریال در حاشیه ببینید! + تصاویر جدید
11 سال رانندگی معکوس این مرد +عکس
واس ماس از زبان جواد رضویان / طنز
شعر طنز / زن گرفتن …
واکنش جالب مهناز افشار با دیدن کنار کاریکاتور خود +عکس
معنی کلماتی که از زنها شنیده می شود / طنز
"جناب خان" ممنوع التصویر میشود؟
علت دروغ گفتن مردها (آخر خنده)
اصول جالب شوهرداری به روایت فورجوک !
فال و طالع بینی
عزیزُم بیا فالت بگیرُم
فال حافظ | فال روزانه | طالع بینی | فال مصری | فال تاروت
فواید خنده
خنده تاریخ انقضا نداره !!!
مجموعه تخصصی فواید ، دانستنیها و رازهای خنده
حمایت میکنیم
+ شادی و کمک به دیگران ( مراکز خیریه )
آمار سایت
بازدید دیروز: 38259
کل بازدید: 511417885