دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

فانتزی من اینه

  47175

یکی از فانتزیام که قبل از مد شدن فانتزی تو 4جک.رو اعصابم بود اینه:
یه روز نتم قطع شه برم کافی نت بشینم پشت سیستم کارمو که کردم پا شم یه دف ببینم این کناری من تو 4جکه!!
بالای صفحشو دید بزنم با چشای ریز شده مثلا خیلی دوره بد یهو ببینم نوشته:...(اسم یکی از برو بچ)خوش آمدی
بعد چشامو تا اونجا که جا داره وا کنم بگم:اِ اِ اِ...تو اینی؟اینم تویی؟(oO)
اونم ابروشو بده بالا بگه:شماااااااا؟
با کلی ذوق بگم:منم اییییمان
بهد اون بگه:اِ اِ اِ...تو اونی؟ اون تویی؟(Oo)
بعد همینجور که بهم نگاه میکنیم ،ببینیم بقیه بچه ها یکی یکی دارن میان تو.
یه افق باز شه(اختصاصی هااا!!)بعد هممون با یه حرکت اسلویشین.محو شیم...دقت کنین با حرکت اسلویشین بلا گرفته نمیدونید چه کیفیتی میده به فانتزی!!!!

  47086

یکی از فانتزیام اینه که مدیر 4jok بودم با پراید میومدم سایت رو آپدیت میکردم و تو افق محو میشدم!!!

  46865

یکی از فانتزیام اینه که رضاپیشرو واسه آلبوم بعدیش این دختره سوگندو بیخیال شه و بیاد از خودم دعوت به همکاری بکنه..:)

  46840

دلم می خواد بدونم اولین کسی که فهمید دهه هشتادیا گودزیلا هستن کی بوده؟ یعنی اصلا یکی از فانتزیام(بقول شما) اینه باید اون دهنشو طلا گرفت.
چند وقت پیش روی نرده های خونمون (برای ابراز وجود و خودنمایی)مثل این بند بازا هستنا داشتم راه می رفتم یهویی پسر خاله کوچیکم (مجید همون گودزیلاهه) اومده منو هول می ده نزدیک بود از ارتفاع 3 متری با سر بیفتم پایین بهش گفتم آخه جوجه با یکی از این شوخی ها بکن که قد و هیکلش 4 برابره خودت نباشه حداقل اگه خواست بیفته بتونی بگیریش... والااااااااا
حالا اینا بکنار دیروز اومدن خونمون.ورودی W.C یه پله مانند کوچولو هست بعد دارم از W.C بر می گردم اومده پشت در قایم شده خواستم پامو بذارم پایین یهو مثل یابو جفتک انداخت خلاصه با صورت خوردم زمین زبونم زیر دندونم گیر کرد پاره شد دماغمم خونریزی کرد فکنم شکست........ روونه بیمارستانمون کرد
واستاده هر هر می خنده بابام اومده می گه بچه این شیطنتا چیه بدو برو پیش مادرت.
مامانش می گه خیر ببینی برو پیش بابات
باباش می گه بچست دیگه اقتضای سنشه
منم گفتم اقتضایه نسلشه عمو
این آدمم که بکشه بازم باباش می گه اقتضای سنشه
فک و فامیله خشنی داریما (فکنم از زاویرا فرار کرده)

  46811

یکی از فانتزی های من اینه که برعکس همه که کم کم توی افق محو میشن
من از افق بیام بیرون و کم کم پدیدار بشم ….
آرهههههه ، یه همچین آدمیم من …!

  46697

یکی از فانتزیای من وخاهرم اینه که وقتی به یه خیابوون پر جمعیت و شلوغ میرسیم...من محکم حولش بدم طوری که همه متوجه بشن...بعد من بگم چه خبرته خانم...؟ مگه سر میبری..؟ بعد اونم هر چی از دهنش در میاد به من بگه....
بهد همه اینجوری نگامون کنن0_O
بعد از کلی فحش خوری یهو همدیگرو بغل کنیم و مردم همین جوری بمونن0ـO
خو چیه ینی میگین سرگرمی هم نداشته باشیم آیا؟

  46666

یکی از فانتزیام اینه که برم کنگ فو یاد بگیرم بعد برم مدرسه جلوی یکی که گنده ی مدرسس هیکلش سه برابر منه و به بقیه زور میگه بگم جوجه بیا با هم قد خودت در بیفت بعد بپرم هوا یه فیلیپینی بزنم تو صورتش پخش زمین شه بعد رفیقاشو صدا کنه بیان منو بزنن بعد بزنن حلوام کنن بعد مدیر بیاد همه چیزو بفهمه اونا رو اخراج کنه بعد تو یه مراسم بزرگ ازم تقدیر یشه بعد در حالی که دوربین منو از پشت نشون میده برم تو اریب محو بشم...
(بسه دیگه چقدر افق)

  46644

یکی از فانتزیام اینه که بابام بفهمه سیگـــار میکشم بعد بیاد بزنه تو گوشم بگه کصافــط چرا سیگار میکشی؟برو آب پرتغال بخور!!منم بگم , ترجیح میدم سیگاری رو بکشم که صادقانه روش نوشته: سرطان زا ؛ تا آبمیوه ای رو بخورم که روش به دروغ نوشته: 100% طبیعی بعد بابام اشک تو چشماش جمع بشه منم یه لبخند نرمی بزنمو تو دود سیگارم برم محو بشم

  46521

یکی از فانتزیام اینه که
تو مترو با رقیبه عشقیم حرف بزنم بعد از قضا عشقمم تو واگن قبلی باشه صدامو بشنوه من خیلی ناراحت باهش حرف بزنم بگم که مراقبش باش اگه گریه کرد دسشو بگیر ازگرسنش شد براش پاستیل بگیر دوست داره ... همین جوری که دارم میگم برسمو پیاده شم عشقمم دنبالم داد بزنه محمد محمد منم خیلی بی اعتنا نزدیک افق شم برا محو شدن ... ... ... ... بعد یبینم اون ور تو افق چه خبره پشیمون بشم بر گردم با عشقم سالیانه سال با خوبیو خوشی زندگی کنم :)

  46469

یکی از فانتزیام اینه ک تو یه مصاحبه جدی جدی ازم بخوان ی شعر از سعدی بخونم منم ک بلد نیستم(نخند اقا خوب بلد نیستم)شروع ب خوندن اتل متل توتوله کنم بعد بگن این چیه میخونی منم بگم این جز شعر هایی ک مجوز چاپشو سعدی نتونسته بگیره
بعد سعدی بیاد بزنه منو عین کتلت پهنم کنه رو زمین:.)))

  46317

یکی از فانتزیام اینه که
یه روزکه ازخواب بیدارمیشم
بـبـیـنـم فــــقــــر از بـیـن رفـتـه
بـبـیـنـم هـیـشـکی تـنـهـا نـیـســت
بـبـیـنـم هـمـه دادگــاه هــا خـــلــوتـــه
بـبـیـنـم هـمـه مـــــردمــ خـوشـحــــالـنـــــد
بـبـیـنـم هـمـه بـیـمـارسـتـان هـا خـالـــی از مـریـضـه
بـبـیـنـم هـمـه دردهـا بــا یــه "دوسـتــت دارمــ" درمــان میشـه
بـبـیـنـم هـمـه جـــا خـوبـی وخــوشـبـــخـتـیـه کـه فـریــــاد مـی زنـه
مـثـلـا بـبـیـنـم لابستر یـه روز پـسـت بـذاره کـه:"بـچـه هـا بـالاخـره حـضـرت عـشـق مـنـو طـلـبـیـد و مـن فـردا راهـی کـربـلا هـستـم"
یـا مـثـلـا بـبـیـنـم امـیـر21 یـه روز پـسـت بـذاره کـه:"بـچـه ها منـو اون مـخـاطـب خـاصـم فـردا عـروسـیـمـونـه بـراخوشبختیمون دعـا کـنـیـد"
و مـهـرداد شّــک نـــداره کـــه
"یـــــــه ,, ر و ز ,, خـــــــوب مـــــیــــاد"

  46244

یکی از فانتزیام اینه که بچه ام دختر باشه اسمشو بذارم آفاق بعد تو خونه افق صداش کنم

  46200

یکی از فانتزیام اینه که کنترل تلویزیون خونمونو بر دارم برم ای تلویزیون هایی رو که پشت ویترین مغازه ها روشنه خاموش کنم!

  46171

یکی از فانتزیام اینه تو افق عوارض بذارم با پولش پراید بخرم !!!!!
توجه ؛بجای پول لوازم یدکی پراید هم قبول است!!

  45953

یکی از فانتزیای من اینه که سیگارمو با فندک زیپو روشن کنم بعد فندک رو پرت کنم پشت سرم پمپ بنزین منفجر بشه منم خونسرد بیام طرف دوربین از کادر خارج بشم