دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

خاطرات خنده دار

  47713

چن روز پیش با دوستم رفتیم نسخه مامانمو بگیریم یارو داروهارو داده میگه میشه 4500دوستم بهم گفت ی بسته ام از اون آدامس ریلکسا بگیر بعدش اشاره کردم بهشون به یارو میگم ی بستم از اینه بده لطفا اونم گفت 4000داره6000داره دوستم گفت آقا چخبره مگه فرقشون چیه؟کیفیتش بهتره یا تعدادش بیشتره؟یارو شرو کرد پیش مردم داد و بیداد کردن ک آقا من چ میدونم برو توش نوشته ......مام دیدیم کوتاه نمیاد گفتیم 4تومنیشو بده سگ توش دیدیم پیچیده تو ی پلاستیک مشکی داد بهمون جفتمون گیج شده بودیم ک داره چیکار میکنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟اومدیم بیرون دوستم میگه از اون آدامس 4 تومنیه بده بجوییم منم مث آدمهی با شخصیت واکردیم دیدیم ای بابا ک ا ن د م ه دیگه هیچی دیگه تا خونه ب دکتر و برند ریلکس و مغز تیلیت خودمو ... فش دادیم

  47709

با گوشی دوستم به مخاطب خاصش اس دادم که: دو روز گوشیم دست داداشمه یه موقع اس نفرستی
اونم جواب داد ok
منم شمارشو حذف کردم و شماره خودمو به اسم اون ذخیره کردم
اما جالب اینه دوستم که ادعاش میشه به مخاطب خاصش رو نمیده از دیروز دوتا شارژ5 تومنی برام فرستاده
اما شارژ به کنار این دو روز اونقدر به دوستم گفتم عزیزدلم و دوستم فدای من شده که حالم از جفتمون بهم میخوره

  47667

یه استاد فیزیک داشتیم خیلی عصبانی میشد وقتی سر درس و نکته های مهم سر و صدا توی کلاس بود ( بد جور ) من بخت برگشتیه .بی شانس .یه وری خیر سرم یه ساعتی داشتم که جزء اولین ساعت های ساخت دست بشر بود دکمه هاش کار نمیکرد خود به خود زنگ میزد ( درد سرتون ندم دوستان شما هم شاید کار داری الان تموم میشه )
خولاسه
زنگ خورد و خاموش هم نمیشد استاد عصبانی به من گفت خفش کن من خفش نکردم خودش خفه شد نیم ساعت بعد سر یه مسئله مهم همه درگیر که ساعت گرینویچ به صدا در امد من ساعت رو تو مشتم گرفتم و مشتم رو کردم بین دو تا پام ولی لامصب صداش قطع نمیشد استاد عزم من کرد دو متری من که رسید من دست خودم نبود پنجره باز بود ساعت رو انداختم بیرون . استاد با تعجب نیگام میکرد باورتون نمیشه صدای زنگ ساعت از تو حیاط بازم می امد کلاس ترکید . مرده بودن از خنده دمش گرم اون ترم منا من 14 شدم

  47664

توی کلاس شیمی عمومی بودم اول ترم . منم که درس نخون .
چند تا بچه جغله صندلی های جلو نشسته بودن خیلی سوال های ریز میپرسیدن .
منم پیش خودم گفتم عجب کلاس سطح بالایی درست و حسابی این ترم ضایعات میشم و خجل توی همین فکرا بودم و میگفتم که یکم می خونم خیلی ضایع س آبروم میره که
یهکی از همون پسرا که خیلی سوال میپرسید دستشو بالا آورد و پرسید .
استاد اون حرف L که زیر H2O نوشتین یعنیی چیی .
اول خاطرم یادتونه گفتم عجب کلاس سطح بالایی . ای دوست نیم ز گفته خرسند .

  47650

دیروز نشسته بودم داشتم لینچانو میدیدم یه دفه یه گودزیلا اومد نشست با ما فیلم ببینه منم واسش زدم شبکه پویا دراومد گفت میذاری ببینم آخرش لینچان با کی ازدواج میکنه یا نه؟؟؟؟؟
.
.
بعد چند دقیقه دراومد گفت اههههههه هر فیلمی هم دفه اولش قشنگه....
یعنی من فقط مث منگلا داشتم به این نگاه میکردم..

  47648

%yourghon%
کیا یادشونه:وقتی زنگ مدرسه(آخر)میخورد و موقع رفتن به خونه بود جوری میدویدیم که زندانی حبس ابد(عبد)رو از زندان آزاد کردی.هییییی یادش بخیر

  47638

به مامانم گفتم: مامان منو صبح ساعت 5 بیدارکن میخام برم جایی...
صبح ساعت 9 بیدار شدم دیدم ی نامه کنارمه نوشته:
عزیزم خیلی ناز خوابیدی دلم نیومد بیدارت کنم ببخشید...
خدایا مادرای ما چقد فرشتن...بزن لایکو به افتخاره همه ی این فرشته ها

  47634

عاغا یه بار ما ابتدایی بودیم،یه مجله رشد داشتیم،دهه هفتادیا یادشونه!یه صفحه ش درموردفواید پوست سیب بود،نوشته بود اگر مهمانان شما پوست سیب رانمیخورند ناراحت نشین!خودتون برین پوستاشو جداکنین بخورین!
ینی تواون لحظه حس بز بودن بهمون دست میداد!
شمام ازینا داشتین آیا؟؟؟
حالا جالب اونجاس یکی از بچه هارفته بود پوست سیبای مهمونارو جدا کرده بود عین گاو خورده بودشون!
مجله رشد:))
گاو وبز:(((
دوستم:|

  47628

اهرام ثلاثه تو حلقش اگه دروغ بگم .
اجباری مرخصی داده بودن با رفیقم برمیگشتم . تو کوپه بغیر ما یه پسره هم بود قیافش داد میزد که خیلی ساده است . وصتای راه ازمون پرسید داشجوئید گفتم کاش دانشجو بودیم گفت اینجا کار میکنید . گفتم کاش کار میکردیم . گفت پس امدید مسافرت . نه
گفتم یه جایی بودیم که خدا نصیب گرگ بیابون نکنه . این بدبخت فکر کرد ما تو شهر اینا زندانی بودیم نکه کچل هم بودیم . منم به کی قسم اصلا خوشم نمیاد کسی رو دست بندازم ولی میدونید شرایطش پیش اومد . خلاصه . گفت جرمتون چی بود .گفتم . میگفتن قتل ولی بعدن فهمیدن که درست نیست ولمون کردن 4 ساله . به جان خودم اصلا دست خودم نبود بعد گفتن اینا سرمو شبیه این قاتلا بدجوری خاروندم لحن صدا هم که خو بخود عوض شده بود گفتم اونجا هر چی هم بلد نبودیم یاد گرفتیم . شب شد خواستیم بخوابیم دیدم پسره نمی خوابه گفتم خوابت نمیاد گفت نه . گفتم میدونم از چی میترسی پسره شده بود عین لبو خلاصه تا من رسیدم و پیاده شدم طفلک پلک رو هم نذاشت ( خدایا خداوندا ما رو ببخش )

  47624

تو اتاق عمل دکتره اومد منو دست بندازه
گفت شما دانشگاه هاوایی درس میخونید؟(حالا فهمیدین من هم کار میکنم هم درس میخووونم؟کم کم دارم از دنیا محو میشم)
منم گفتم نه من دانشگاه زمینی درس میخونم:-)))
ینی هنگ کرداااا
کلی بخاطر حاضر جوابیم تحسینم کرد وبهم دکترای افتخاری داد
ینی دیگه لازم نیست دزس بخونم:-))))))

  47623

تو برنامه تلویزیون حسین رفیعی از یه گئدزیلا میپرسه شغلت چیه؟
میگه دکتر!!!!!!!!!!!! :- /
میپرسه دکتر چی؟
میگه دکتر حیوانات :-)
بعد رفیعی میپرسه : مثلا چه حیوونایی؟!!
گودزیلا میگه:حیوونایی که شبیه شمان!!!!!!!!!!!!
یعنی مجری رفت تو افق و عمود و... محو شد
حاضر جوابیش تو پانکراس همه!!!!!!!!!!

  47621

آشپزخونمونو دارن تعمیر میکنن،یخچالو آوردن تو اتاق من...
نمیدونید چه حالی میده =)

  47616

یه روزداداشم میخواست آب داغ بریزه مامانم گفت حسام جان میریزیش یه بسم الله بگوآب روجنانریزه داداشم گفت مامان زیاد خرافاتی هستی جن کجا بودخلاصه شب بودو رفتیم بخوابیم هنوز نیم ساعتی نگذشته بود که جیغ داداشم بلندشدرفتیم تواتاقش میگم چی شده میگه نمیدونم همش یکی منو گازمیگیره مامانم گفت دیدی بهت گفتم مسخره کردی خلاصه تا صب چندبارجیغ کشیدماهم ازترس نتونستیم بخوابیم صب رفتم تواتاقش دیدم زل زده به دیواریهوخندیدمنم همش داشتم صلوات میدادم فکرکردم جن اونوگرفته دیدم یه سوسک تودستشه تازه فهمیدیم اون سوسکه رفته توشلوارشواینم هروقت تکون میخورده سوسکه گازش میگرفته.

  47615

یه کلیپ رو گوشیم بودکه دختره گیتار میزدو میخوند. برا پدر بزرگم گذاشتمش سه سوته میونشون با مادربزرگم ریخت بهم! حرفاشونو:(-پ: زن تو بلدی مث این بخونی گیتار بزنی؟! -م: مجبور بودی اومدی خاسگاریم؟ اونو میگرفتی. -پ:خودت پیغام پسغام فرستادی! -م: من!! تو نبودی ناله و خواهش میکردی؟ -پ: به فلانی گفته بودی عاشقم شدی خودت.....).. مام اگه ابلیس نباشیم پس حتماً یه پا گودزیلاییم خدا بخیر کنه. برم آشتیشون بدم!

  47614

با نامزدم قرار گذاشتم نهارو توی پارک بخوریم. مدل موهامو عوض کردمو صاف زدم کنار. تا دید منو گفت مث سیگاریا شدی! اونروز اصن نفهمیدم چی کوفت کردمو چی گفتمو خلاصه اعصابم قهوه ای شد. آخه نقد و انتقاد به این سراحت!؟ (صراحت؟ ثراحت؟ 3راحت؟)