دسته بندی ها

منوی اصلی

طنز

جوک ها

پیامک ها

پیامک موضوعی

پیامک مناسبتی

مرامنامه 4جوک

خاطرات خنده دار

  228163

ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻣﻌﻠﻤﺎﯼ ﺩﺍﺩﺍﺷﻢ ﺩﻭﺳﺖ ﺻﻤﯿﻤﯽ ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺧﻮﻧﻤﻮﻥ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺣﺮﻑ ﻣﯿﺰﺩﻥ ﯾﻬﻮ ﺩﺍﺩﺍﺷﻢ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﮔﻔﺖ"ﺁﻗﺎ ﺍﺟﺎﺯﻩ؟ﻣﯿﺸﻪ ﻣﺎ ﺑﺮﯾﻢ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ؟

  228155

دیروز یکی از دوستام اسمش امیره میخواست از کلاس زبانشون بگه یهو گفت ما سر کلاس شیش تا دختریم یعنی تا یکماه به حرفش میخندیدم خودشم کمرش همونجا شکست

  228131

رفتم مصاحبه اینقدر تو فهمیدن مقاومت کردم.که مصاحبه کننده فهمید که تمام سوالای علمیش اشتباهه تازه ازم معذرت خواهی کرد گفت ببخشین من نمیفهمم.
همچین مهندسیم من ....

  228106

پسر يكي از همسايه هامون كلاس اوله، ديروز از مدرسه برگشته بود مامانش اينا نبودن، بعد به شدت جيشش ميگيره قشنگ شلوارشو درمياره تو راه پله ميشاشه!!!!!!!
كثيف حال بهم زن!
مديونيد اگ فك كنيد تو پاركينگم دستشويي داريم!

  227986

← Leila →
آقا(خانم) من از اون دانش آموزانی هستم که واسه امتحان می‌نشینم میخونم به بقیه می‌رسانم سر امتحان ولی از اون خرخونا نیستم آقا یه بار این هم تختی ما (از اونایی بود که بچه مثبتن) به من گفت لیلا من هیچی واسه امتحان نخوندم، چیکار کنم ما ام دلمون واسش سوخت بهش گفتم میخوای بهت برسونم همچین گفت یعععععععنی تققققققققققلب
که یه لحظه خودم فکر کردم میخوام بگیرم کسی رو بکشم یا جایی بمب بذارم ....
اصن یه وضعی

  227946

چشتون روز بد نبینه امروز زنگ زدم خونه دوستم که یه خواهر داره صداشون پشت تلفن خیلی بهم شبیهه و معمولا دوست من تلفنو جواب میده:
من-الو
-سلام(تو دماغی)
من-چرا اینجوری حرف میزنی؟حالت خوبه؟
-عزیزم صبر کن برم گوشی رو به .....(اسم دوستم)
کمی مکث و سپس:
-سلام.
من-سلام ایشالا که خودتی؟
-آره
من-واقعا....(اسم خواهرش)بود؟
-آره
و گذشت و گذشت تا اینکه گفت:
-....(اسم خواهرش)فعلا کلاس زبانه نمیتونم ازش بپرسم.
من-......(اسم خواهرش)کلاس زبانه؟
-آره
من-یعنی الان خونه نیست؟
-نه!ای وای دیدی سوتیو؟
من-فقط صبر کن شنبه بیای مدرسه!
خدا هیچ کسو اینطوری ضایع نکنه صلوات!


امضا:خانم دکتر مملکت

  227916

هم اتاقیم تعریف میکرد خواهر زادش یه طوطی سخنگو داشت اسمش سام بود. خیلی بامزه بوده بعد یه بار که داشتن برنج میپختن این برنجه تو مرحله قل قل بوده دونه های برنجشو که میومدن بالا میبینه میپره بگیره بخوره میفته تو برنج میمیره
اخی طفلی...
حالا نکتش اینجاس اون یکی هم اتاقیمم میگه میذاشتش لای برنجه دم بده میشد سام پلو...

  227854

(مکالمه ی منو گوزیلای پنج سالو خرده ایمون)
اون: زهراا؟ ^_^
من: جونم؟
اون: تو امسال کنکور داری نه؟
من: تو میدونی کنکور چیه؟!! آری میداریم:|
اون: کنکور توام مثه کنکور شایانه که امسال داد؟! (شایان یکی از فامیلامون)
من: اری
اون: پس تو چرا مثه اون درس نمیخونی بری دانشگا؟!
من(ریلکس): میدونی عروسک این دخترا واس کنکور میخونن میخوان برن شوعر کنن(اره جون عمت!) من همینطوری خدا بخواد میرم دانشگاه ازاد راحت ترم
اون:(جیییییغ) (جیییغ) (جییی یییییغ)
من: چته گودزیلااااا؟؟؟
اون: ینی الان شایان رفته دانشگا دولتی دخترا تورش میکنن؟!
با گریه پرید طرف مامانش که فردا بریم خواستگاری شایان
تهشم میگم معیارت چیه میخوای شایانو بگیری میگه قد بلند الان کیمیاس! توام گیر اوردی ولش نکن!

گوزیلا ^_^
مامانش :|
من0_o

  227848

ما اومديم غذاى اماده خريديم روش نوشته تا نيم ساعت تو فر بگذاريد كه گرم و طلائي بشه
از تو فر درش اورديم يك ساعت گذاشتيم تا سرد بشه مرديم از گشنگى
بابام يه نيگاه به من كرد گفت اخرين بار كى حموم بودى
فكر كنم من به چشمش مرغ اومدم

  227831

آقا ما یه بار اومدیم یه ضرب المثل بگیم واسه یکی...
با کمال اعتماد به نفس گفتم:آش ماش باش به همین خیال باش....
بعد یکم فکر کردم گفتم:حالا نمی دونم شایدم ماش باش آش به همین خیال باش....شایدم باش ماش آش به همین خیال باش و....
نفرمقابلمو فرض کنید چی شده بود!!!!
خودمم همین الان که دارم مینویسم از یاد آوری اون لحظه روده بر می شم.
خخخخخخخخ

  227818

دیدید که میگن پنج بار بگو پنگال،بعد میگن سوپ رو با چی میخوری،در اثر هنگیدن میگن چنگال؟
آقو من به دختر خالم گفتم:پنج با بگو پنگال
دختر خالم:پنگال پنگال پنگال پنگال پنگال.
من:سوپ رو با چی میخوری؟
دختر خالم:آب لیمو!
من:(T_T)
خودش:(^.^)
پنگال!: :|
آب لیمو: :
فکر کنم بچه مخش زیادی داغ کرده بود!

  227806

*****گریفندور*****
یه بار از مدرسه اومدم خونه دیدم همه چراغا خونه خاموشه در اتاق مامانم بستس(آخه معمولا قفل میکنه نرم لب تاپ رو بردارم)
یهو منو جو گرفت به انگلیسی عربده زدم : من تنهااااااااام
یهو بابام از تو اتاق نعره زد : من تنهام و زهر مار من تنهامو قلوه سنگ !!!!!تو هنوز آدم نشدی ؟؟؟؟؟!!!
بنده در افق محو نمودی و چون اجازه ندادندی در افق محو بنمایم در عمود محو نمودم
این بود از انشای من :)

  227785

دوستم تعریف میکرده با فامیلا بیرون بودن وقتی اومدن خونه میبینن دختر عمه اش نیست.خونه رو گشتن تا جایی که دیگه کار به کلانتری رسیده بود.یهو صدای یه چیز...اصطلاح دکتریش میشه باد معده اومد که صد در صد خونه لرزید!رفتن سمت دستشویی که ببینن چه خبره یهو دیدن دختر عمه اش با قیافه سرخ از دستشویی ته باغ اومد بیرون!
نگو خانم با پدر و مادرش دعواش میشه جو اینو میگیره و هشت تا قرص میندازه بالا که مثلا خود کشی کنه!قافل از اینکه قرص اسهال داره میخوره و از اون موقع تا الان تو دستشویی پلاسه!
دیگه خودتون تصور کنین چجوری خونه رفت رو هوا دیگه!من از به زبون اوردنش عاجزم!

  227754

خشتک شلوار کردی گوجه ای عباس تو معدم اگه دروغ بگم ^_^
عاقا یه روز میخواستم چایی دم کنم چشمم خورد به چای خشک(ما همیشه از چای کیسه ای استفاده میکنیم) از آشپزخونه از بابام که تو حال بود پرسیدم:
من:بااااابااااااا چای خشک بریزم؟؟؟!!!
بابام:نه چای خیس بریز آااااااااهههااااااا(به لحن ببخشید جمشید خونس)!!!!!!!!!
آبجیم ازتو اتاق:آها آهاآهاآهاآها(به لحن عرعرکردن خر)!!!!!!!
حالا یه ساعت صبر کردم خندشون تموم شدگفتم
من:نه منظورم اینه که چای کیسه ای بریزم یا از این چای خشکا؟؟؟!!!
بابام:مثلا چای کیسه ای خیسه؟!!آااااااهههااااااا(به همون لحن)
دوباره اجیم ازتو اتاق:آهاآهاآهاآهاآها!!!!!!!
بابام:^_^
اجیم:^_^
من:0_0
سماور:^_^
چای کیسه ای محمود:0-0
چای خشک:0-0
چای خیس:0-0
به قول کامران اینا نمیترسن از روز رستاخیز!!

  227749

رفیقم یه مرغ مینا داره اسمشو گزاشته جعفر.
اومده بهم میگه:یه چندسالیه دارم بهش حرف زدن
یاد میدم هر وقت صداش میکنم میگم جعفففرررر
اونم میاد میگه جوووونوووم (با لهجه آبادانی)
وضع مارو میبینی مردم به پرندشون حرف زدن یاد میدن
اونوخ من نشستم پا تلویزیون باب اسفنجی نگا میکنم.